مقدمه
قبل از اینکه بدانید چطور میتوانید به یک کوچ حرفهای تبدیل شوید باید ببینیم کوچینگ چیست؟و به چه کسی کوچ میگویند؟
به زبان ساده کوچینگ فرآیند گفتگو بین دو فرد به عنوان Coach (رَهیار)و Coachee یا همان (رَهجو) است. موضوع گفتگو از طرف مراجِع یا رَهجو انتخاب میشود .
کوچ همان مربی، رَهیار و یا حتی همراهی است که مراجع ( یارَهجو) مسئلهاش را نزد وی میآورد تا به کمک او مشکلش را حل کند.
مهدی صداقتی در کتاب « کوچینگ فردی» می نویسد: پروسهٔ کوچینگ با مطرح کردن موضوع از سوی مراجع شروع می شود و مکالمه با پرسشهای کوچ ادامه مییابد و این فرایند تا زمانی که مراجع به یک راه حل دست یابد ادامه دارد.
در واقع کوچ به عنوان یک مربیِ همراه با کنکاشی که در زوایای ذهن مراجع انجام میدهد، او را در رسیدن به هدفش یاری میکند.
از آنجا که رهیار مربی ذهن است و افراد دوست دارند با خیال آسوده درجلسه کوچینگ او شرکت کنند باید ویژگیهای منحصر به فردی داشته باشد تا از اشتباهات متداولِ دراین زمینه دوربماند .
اگر پس از خواندن این نوشته باز هم در توانایی خود برای تبدیل شدن به یک کوچ حرفهای تردید داشتید یا اگر در حال حاضر کوچ هستید ولی به کوچ بودنتان افتخار نمیکنید، میتوانید در همین زمینه به کتابها و مقالات مشابه رجوع کنید تا مطمئن شوید اگرچه این در ظاهر تنها کسب یک مهارت است اما در واقع مسیر کوچ شدن میتواند از انسانی معمولی، یک فرد قدرتمند بسازد . انسانی متفاوت و با توانمندیهای منحصر به فرد.
دوست دارید به یک انسان قدرتمند تبدیل شوید؟ بسیار خوب!برای اینکار باید نکات زیر را بخوانید و در اهتمام به آن بکوشید. از صمیم قلب دعا میکنم در تبدیل شدن به یک منِ بهتر موفق باشید.
ویژگی اول :گوش کردن فعال
یک رهیار حرفهای در ابتدا باید شنونده خوبی باشد! طبق تحقیقات یونسکو برای داشتن یک زندگی سالم به ده مهارت اساسی نیاز داریم که« گوش دادن فعالانه »یکی از آنهاست . شاید بگویید گوش کردن که کاری ندارد، فقط کافی است به سخنان طرف مقابل به خوبی گوش بسپاریم. اما راستش را بخواهید گوش کردن آنقدر سخت است که نمیتوانید تصورش را بکنید .مثلا فرض کنید قرار است داستانی را بشنوید و سپس آنرا بدون کموکاست تعریف کنید. به شما میگویند حق ندارید آنچه را که میشنوید تفسیر کنید. خلاصه کردن هم نداریم! باید درست همان چیزهایی را بگویید که میشنوید . در ضمن نمیتوانید از کلمات مترادف هم استفاده کنید و نباید برداشت خودتان را بگویید.
به این ترتیب فکر میکنید برای شنیدن داستانی که فقط ۳ دقیقه است چقدرانرژی مصرف خواهید کرد ؟ برای یادآوریاش چه؟ اگر ضمن شنیدن داستان فقط یک لحظه تحت تاثیر گوینده قرار بگیرید و مثلا در ذهن خود به دوران کودکیتان برگردید، تقریبا ده کلمه از داستان را از دست دادهاید. که نمی توانید آنها را بیان کنید.وبا این حساب شنونده خوبی نخواهید شد! تازه بگذریم از اینکه ممکن است داستان به قصهٔ زندگی خودتان یا یکی از اطرافیانتان نزدیک باشد یا لحن گوینده آنقدر دلنشین باشد که شما را از اصل ماجرا دور کند .شاید داستان تکراری باشد و به شنیدن آن علاقمند نباشید. یا هزار دلیل دیگر که حتی برای چند ثانیه منجر به دور شدن ذهن شما از جلسه شود. حال اگر فقط یک مورد از این اتفاقات در همان سه دقیقه برای شما رخ دهد چقدر از داستان را از دست میدهید؟
آنچه گفته شد فقط در خصوص تمرکز در جلسهٔ کوچینگ بود، حال آنکه شنیدن ابتداییترین توانایی یک کوچ است و ضمن شنیدن، باید بتواند کارهایی مثل موارد زیر را هم انجام دهد:
– ضمن شنیدنِ صحبتهای مراجع، به عنوان کوچ باید از قضاوت کردنِ اوخودداری کنید.رهیار اجازه ندارد بازخوردی توأم با قضاوت داشته باشد.
– از طرفی بسیاری از افراد موقع شنیدنِ مطلب، درپی پاسخ برمیآیند درحالیکه رهیار بعد از شنیدن هر مطلب باید درپی آن باشد تا پرسشی دیگر از بین پاسخهای مراجع بیرون بکشد.گویی رهیار با این پرسش برای رهجو در رسیدن به هدفش چراغی روشن میکند.
– دیگر اینکه رهیار باید بتواند ضمن شنیدن سخنان مراجع، صدای احساسِ او را هم بشنود، زبان بدن او را درک کند و ارزشهای وی را ازدل صحبتهایش استخراج کند تا در موقع لزوم از آنها استفاده کند. تمام اینها مستلزم آن است که شنوندهٔ خوبی باشد.
ویژگی دوم: صداقت
امام علی(علیه السّلام) درحکمت ۴۷ نهجالبلاغه میفرماید: ارزش مرد به اندازه همت او و راستگویی او به میزان جوان مردیاش است. این جمله حکمتآمیز نشان میدهد که انسان هر چقدر جوانمردتر باشد راستگوتر، و هرچقدر راستگوتر، جوانمردتر است. به نظر میرسد راستگویی و صداقت ارتباط مستقیمی با جوانمردی دارد. راستش را بخواهید خودم هم چندان ارتباط بین جوانمردی و صداقت را نمیفهمیدم تا اینکه در کتاب افزایش عملکرد نوشته استاد ژان بقوسیان – آنجا که درباره ارزشها صحبت میکند- به گفتگو با آقای ظهیری «مؤسس صنایع غذایی مهرام» رسیدم. به قول اقای ظهیری: ۵۰ سال پیش در بازار برای بسیاری از کسبه بالاترین ارزش «صداقت و خوشقولی» بود. وقتی خریدار قول میداد تا یک هفته پول فروشنده را خواهد داد، حرف او از هر چک و تضمینی ارزشمندتر بود. به عبارتی اگر فردی فقط میگفت پول شما تا فلان تاریخ پرداخت میشود مردم آنقدر صداقت داشتند که سخن او را به عنوان سند برداشت میکردند. امروز این کار تمامیت فرد را می طلبد. صداقت از جمله ویژگی های زیبائی است که چون گوهری درخشان در وجود دارنده آن میدرخشد و باید در تمام جنبههای وجودی کوچ خود را ظاهر سازد. بیاید اینجا جنبههایی از شخصیت رهیار را که باید سرشار از صداقت باشد بررسی کنیم.
صداقت در گفتار
صداقت این است که خودمان را با حقیقت هر چیز روبرو کنیم و آنرا با تمام وجود بپذیریم و درست همان چیزی را که درک کردهایم عرضه کنیم. ممکن است دریافت ما از چیزی اصلا مناسب نباشد . یا با احساسات و مَنش ما فرق داشته باشد اما نمیتوانیم به این دلیل که موضوع مخالف نظر ماست از آن صرفهنظر کرده یا آن را نادیده بگیریم. گفتار ما در جلسه کوچینگ باید عین واقعیت باشد. واقعیتی که درک کردهایم یا شنیدهایم ! آنچه را که در جلسه کوچینگ دریافت میکنیم در واقع برگرفتهٔ ذهن ما ازمراجع است. یکی از نشانههای صداقت این است که به آنچه مال ما نیست دست نزنیم. یادمان باشد من در جلسه کوچینگ فقط مثل یک آینه آنچه را که میشنوم منعکس میکنم و حق ندارم در ظاهر یا معنی آنچه میشنوم تغییری ایجاد کنم مگر با اجازه مراجع، یا درجهت اصلاح جملهٔ وی. با خود تمرین کنیم آنچه را که دریافت میکنیم همان را بازخورد بدهیم که این صداقت در گفتاراست.
صداقت در رفتار
خوب است علاوه برگفتار بتوانیم رفتار خود را نیز کنترل کنیم . یعنی بدانیم آیا نشان دادن فلان حرکت از ما برگرفته ازشخصیت مربی بودن ماست یا بنا برمصلحت داریم کاری را انجام میدهیم. آنچه من از استادم در جلسات کوچینگ آموختم این است که صداقت و درستی همچون دوبالی است که میتواند رهیار یا کوچ را از پیشامدهای نامتعارف دور نگه دارد. با کمک رفتار هایی چون: احترام گذاشتن از صمیم قلب، پذیرفتن مراجع همانگونه که هست و درک مراجع با تمام وجود، میتوانیم حس اعتماد را در وی ایجاد کنیم. لذا مهم این است که صداقت چون گوهری درخشان در وجود کوچ جاری باشد تا بتواند با جلب اعتماد مراجع او راهمراهی نماید.
صداقت در بروز احساسات
تصور کنید مراجع از اندوهی سخن میگوید که تمام یا بخشی از زندگیاش را تحت تاثیر قرار داده. مثل مادری که غم از دست دادن فرزند، او را رنج می دهد و مثلا یک کوچ آقا به او میگوید: «میفهمم چه میگویی». این آقای کوچ با اینکه به درک موضوع واقف نشده است سعیکند اندوه خودش را نشان دهد و ابراز همدلی نماید. چنین همدلی باید براساس درک درستی از موضوع باشد. در عین حال که کوچ یک آقا است و کوچی او یک خانم و مسالهاش یک مورد عاطفی مادرانه ، آیا کوچ میتواند درک درستی از موضوع داشته باشد؟ مسلّما با ابراز همدلی، کوچ به عدم صداقت در گفتار متهم خواهد شد. بنابراین، باید بدانیم جلسهٔ کوچینگ میطلبد که ما خودِ واقعیمان باشیم .در جلسه کوچینگ تا زمانی که حسی در ما ایجاد نشده نباید بیهوده در صدد بروز آن باشیم. به این ترتیب صداقت خود را زیر سؤال نمیبریم.
ویژگی سوم: قضاوت نکردن
این مورد کار بسیار مشکلی است که متاسفانه این روزها مردم آنرا بسیار سهل و آسان گرفتهاند. یکی از نشانههای کوچ خوب بودن این است که نباید به هیچ عنوان دیگران را قضاوت کرد . اگرچه این کار آسان نیست اما، شدنی است. اینکه انسان بتواند علی رغم رفتارهایی که میبیند و میشنود دیگران را قضاوت نکند مستلزم تسلط بسیار بر فکر و دل است. در کوچینگ میآموزیم که به ما مربوط نیست چرا مراجع در این نقطه قرار گرفته! مهم این است که چگونه میتواند از این نقطه که دوستش ندارد خارج شود.
چطور قضاوت نکنیم؟رفتار آدمی زائیده ذهن اوست تا زمانی که به درک درستی از مراجع نرسیدهایم نمیتوانیم درباره او اظهار نظر کنیم . البته اگر راستش را بخواهید من فکر میکنم ما هیچگاه نمیتوانیم به درک کاملی از افراد برسیم چرا که ما، هرگز نمیتوانیم به طور تمام و کمال در جایگاه مراجع قرار بگیریم. به نظرمیرسد اگر رفتاری را تایید یا رد کنیم یا او را به خاطر انجام کاری سرزنش کنیم، مثل این است که خود را برتر از وی بدانیم. در جلسه کوچینگ هیچ برتری وجود ندارد هرچه هست تساوی و برابری است. اگر خود را برابر با مراجع بدانیم به خود اجازه نمیدهیم رفتارهای او را قضاوت کنیم.
پیامدهای قضاوت کردن
وقتی کسی را قضاوت میکنیم باعث میشویم که او هم به اصطلاح گارد بگیرد تا بتواند از خود و رفتارش در برابر ما محافظت نماید. این حالت تدافعی ما را مجبور میکند که یک گام به عقب برگردیم و درنتیجه از جلسه گفتگو نتیجه مطلوبی دریافت نکنیم. قضاوت کردن برخواسته از این است که: من خود را برتر از شما میدانم لذا احساس میکنم میتوانم بر شما برچسب خوب یا بد بودن بزنم . به یاد داشته باشید که مردم دوست ندارد توسط دیگران ارزیابی شوند!
یکی دیگر از پیامد های قضاوت ایجاد حس ناامنی در فرد مقابل است .افراد ناخودآگاه جایی را که در آن حس امنیت نمیکنند ترک میکنند و حتی سعی میکنند تجربه حضور در آنجا را تکرار نکنند. لذا اگر قصد دارید با کوچی خود وارد گفتگویی دوستانه شوید و او هم از مصاحبت با شما احساس خوشایندی داشته باشد این جمله را در ذهن خود حک کنید که «به من ربطی ندارد!»
ما برای قضاوت افراد به جلسه کوچینگ وارد نشدهایم بلکه آمدهایم تا فقط آنها را بشنویم و در شنیدن هم هیچ بازخوردی مبتنی بر قضاوت وجود ندارد. به ما ربطی ندارد که کوچی در آن لحظه چرا اینکار را انجام داده و چه نتیجهای گرفته. مهم این است که آیا از احساس خود در آن لحظه راضی بوده و اگر راضی بوده نتیجه مطلوبی هم گرفته یا نه؟ پس خودش میداند و خودش، و ما تنها یک مشاهدهگر هستیم . مشاهدهگر چیزی را سبک سنگین نمیکند، در اندازههای آن دخالت نمیکند و در صدد تغییر دیگران برنمیآید .شاید بتواند آنچه را شنیده دوباره بازگو کند اما حتی نمیتواند در لحنش هم طوری سخن بگوید که مراجع احساس کند مورد قضاوت قرار گرفته.
نتیجهگیری
چنانکه دیدید، رهیار نمیتواند مثل افراد معمولی بشنود، اظهار نظر کند و یا دروغ بگوید. یک کوچ باید بداند برای وارد شدن به این عرصه اول باید دیدگاهش به زندگی را براساس انسانی کامل شکل دهد. چرا که وقتی قرار است مخزن اسرار مردم شویم ،نمیتوانیم نسبت به احساسات و ارزشهای آنها بیتفاوت باشیم .هم چنان که حتی لحظهای نباید از حضوری که در کنار فرد مراجع داریم غافل شویم، نمیتوانیم نسبت به او صادق نباشیم و یا او را با قضاوت های خود طرد کنیم. پس یکی از شاخصههای کوچ خوب بودن این است که ویژگیهایی را که برشمردیم دارا باشیم. امید آنکه در سرزمین مهر و عطوفت ایران اسلامیمان روزبهروز بر انسانیتی که آرزومند آنیم ،بیشتر تسلط یابیم و مایه سربلندی کشورمان باشیم.
معصومه ثمری
دانشپذیر گروه ۵۲
آکادمی بین المللی فراکوچ