
چکیده مطالب
کوچینگ چیست ومنتور کیست؟
اصطلاحات کوچینگ(coaching) و منتورینگ (mentoring) با شروع استارتآپها بیشتر مطرح شده اند و امروز در زمینه کسبوکار نیز استفاده میشوند و معمولا بهجای یکدیگر بهکار میروند. به همین دلیل در بسیاری از سازمانها، از یک منتور انتظار دارند مسئولیتهای کوچینگ را هم بهعهده بگیرد. اما بهرغم باور عموم این دو مقوله یعنی منتور و کوچ تفاوتهای زیادی با یکدیگر دارند. برای اینکه تفاوت میان این دو را بدانیم و از دستاوردهایی که هرکدام برای کسبوکارمان به ارمغان میآورند مطلع باشیم، باید ابتدا با مسئولیتهای مخصوص هر یک آشنا شویم.
منتور کیست؟
به زبان ساده یک منتور کسی است که دانش، تخصص و مشاوره خود را به کسانی که تجربه کمتری دارند ارائه میدهد. منتور با بهرهگیری از تجربه و مهارتهای خود، کارمندانش را در مسیر درست هدایت میکند. یک منتور به کارمندان تازهکار برای یافتن فرصتهای رشد حرفهای، بهدست آوردن اعتماد بهنفس و بهبود مهارتهای فردی کمک میکند. این کمک و حمایت بر اساس تجربهها و آموختههای شخصی منتور است که باعث جلب اطمینان بیشتر از جانب کارمندان خواهد شد.
منتورینگ کاری شبیه کوچینگ است اما تفاوتهایی میان این دو وجود دارد. در حقیقت منتور نقش یک رهبر را بازی میکند که با اطلاعات تخصصی و تجربیات خود به مراجعهکننده کمک میکند که سریعتر به پاسخها و پیشرفت در مساله مورد نظر خود برسد. یعنی منتورها تجربه خود را نیز با مراجعهکننده سهیم میشوند. تمرکز منتورها بیشتر بر آینده است در حالیکه تمرکز کوچها بیشتر بر حال و نهایتا، بر آینده نزدیک است. در پروسه منتورینگ نقش منتور میتواند بنا بر نیاز مراجعهکننده تغییر کند، یعنی گاهی مشاور، گاهی کوچ، گاهی یک دوست مشوق و گاهی آموزگار باشد ولی در کوچینگ نقش یک کوچ همیشه ثابت است.
وظایف یک منتور چیست؟
همانطور که گفته شد، یک منتور کسبوکار با توجه به رشد حرفهای و توسعه مهارتهای بین فردی و متقابل کارمندان تازه کارش، از آنها حمایت و پشتیبانی میکند و بهویژه او کمک میکند تا این کارمندان گزینهها و انتخابهای حرفهای خود را کشف کنند، اهداف توسعه را تعیین کنند، ارتباطات جدید ایجاد کنند و منابع را به خوبی شناسایی کنند. در این روش، یک منتور به عنوان الگو و مشاوری حرفهای برای کارمندان عمل میکند. نقش یک منتور بر اساس نیازهای متغیر کارمندان تازهکار در طول زمان، تکامل پیدا میکند. در اغلب موارد، روابط منتورینگ غیررسمی است، درحالیکه چنین روابطی هرازچندگاهی میتواند رسمیتر باشد.
در روابط منتورینگ رسمی، منتورها روشهای از پیش تعیین شده و ساختاریافتهای را برای تعیین و تنظیم انتظارات واقعبینانه، بهدست آوردن و افزایش منافع متقابل و ارتقای کیفیت کارمندان دنبال میکنند.منتورهای خوب همیشه تمایل دارند تا مهارتها و دانش خود را با کارمندان جوان به اشتراک بگذارند و از آنجایی که آنها هم مانند کارمندان تازهکار با همین چالشها مواجه شدهاند، میتوانند با همدلی بیشتر با نیازهای آنان برخورد کنند. منتورها برای الهام بخشی و ایجاد اطمینان و اعتماد در عملکرد خود، نگرش مثبت و تمایل به مقابله با مشکلات را دارند. این ویژگی به آنها کمک میکند که با کارمندان جوان در مورد اهداف و دغدغههای حرفهای راحتتر بحث کنند.
از دیدگاه کسبوکار، منتورها به کارمندان در بالا بردن اعتماد بهنفس، توسعه مهارتها و افزایش اعتبار آنها کمک میکنند و کارمندانی که دارای اعتماد بهنفس و رضایتمندی هستند، سازمان را به جلو هدایت میکنند و به همین دلیل کسبوکارها در حال حاضر تمرکز خود را بر شناسایی برنامههای منتورینگ صحیح، راهبردی و حمایتی قرار دادهاند. به زبان ساده تر کوچینگ بر افکار و انگیزه های درونی فرد و روابطش و تشخیص درعلاقمندی ها و استعداد های فرد تمرکز دارد و منتورینگ بر انتقال تجربیات آزموده شده ی موفقیت تاکید دارد.
به نظر میرسد روند موفقیت اینگونه است:
در همراهی مربی کوچینگ این فرد است که باید خود رابشناسد با توانمندی های خود آگاه شود راه صحیح و تصمیمات درستی برای زندگی اش بگیرد و سپس با راهنمایی های تکنیکال هر حرفه توسط یک منتور به اهدافش برسد.
مثالی نه چندان علمی ولی کمک کننده
فرض کنید نوجوانی که توسط پدر و مادر به عنوان مربی (کوچ)تربیت میشود ،و توسط مربی های دیگر (منتور)تخصص می آموزد مثل رانندگی ،نقاشی…
بسیاری از افراد دانش زیادی را توسط منتورها کسب میکنند ولی در کار خود موفق نیستند چون از کوچینگ بهرمند نبوده اند خود علایق و توانمندی هایشان رانمیشناسند و عمر خود را بدون آگاهی فقط صرف آموزش های مختلفی میکنند که ثمری برایشان ندارد.