تمامیت چیست و چگونه روی عملکرد تاثیر میگذارد؟

تعریف تمامیت در زندگی و محیط کار
خانه » مقالات فراکوچ » مهارت های کوچینگ » تمامیت چیست و چگونه روی عملکرد تاثیر میگذارد؟

تمامیت یکی از چهار مبانی رهبری است که شامل تمامیت، اصالت، هویت (که نشان‌دهنده درک بسیار بالای فرد از دغدغه‌های شخصی خود است) و مسئولیت پذیری است. تمامیت پایبند بودن همیشگی به اصول اخلاقی و صداقت و تعهد در گفتار و رفتار است. با داشتن تمامیت، به همه‌ی آنچه برای زندگی ایده آل خودتان نیاز دارید دسترسی خواهید داشت و دیگر نگران تایید شدن یا نشدن توسط دیگران نیستید. یا به‌ عبارت‌ دیگر شما بر پایه‌ای قدرتمند از یک زندگی عالی خواهید ایستاد. اگر می‌خواهید رهبری موفق برای کسب و کار و سازمانتان باشید، علاوه بر مقاله تمامیت که یکی از ویژگی های مهم یک رهبر را مورد بحث قرار می‌دهد، پیشنهاد میکنید مقاله کوچینگ رهبری را نیز مشاهده کنید.

 

تمامیت چیست و تمامیت در افراد به چه صورتی است؟

تمامیت به معنی صادق بودن و پایبند بودن به اصول اخلاقی است. شخصی که تمامیت دارد، حتی در جایی که هیچکس غیر خودش نیست، کار درست را انجام می‌دهد. بررسی تمامیت برای یک شخص به میزان تعهدش به حرفی که می‌زند یا قولی که می‌دهد، بستگی دارد؛ نه چیزی بیشتر از آن است و نه کمتر. برای اینکه فرد تمامیت داشته باشد، حرف و قول آن شخص باید (همان‌طور که در فرهنگ لغت تعریف شده است) کامل، جامع، بی کم‌وکاست، بدون نقص، خردمندانه و در شرایط مناسب باشد. سؤال این است که چگونه تعهد نشان‌دهنده تمامیت شماست؟

  1. آنچه گفته‌اید انجام می‌دهید.
  2. آنچه می‌دانید انجام می‌دهید.
  3. آنچه توسط همه کسانی که می‌خواهید با آن‌ها رابطه‌ای کارا و پویا داشته باشید از شما انتظار می‌رود انجام ‌دهید (درخواست‌های بیان‌نشده از شما)
  4. آنچه می‌گویید همان می‌شود.
  5. سر حرف خود هستید.
  6. استانداردهای معنوی، اخلاقی و قانونی

 

هفت خصوصیتی که نشان می‌دهد ما فرد با تمامیتی هستیم:

شاید از خود بپرسید که آیا من تمامیت دارم یا خیر؟ چگونه متوجه شوم؟ ما در این بخش به هفت مؤلفه می‌پردازیم که اگر آن‌ها را در خود دیدید، فرد با تمامیتی هستید.

هفت مؤلفه تأثیرگذار در بروز تمامیت

۱) صداقت: یعنی بیان حقیقت و عدم سوءاستفاده از دیگران است.

  • لازم نیست اطلاعات غیرضروری را به اشتراک بگذارید.
  • صداقت یعنی کاری را انجام دهید که به نفع همه باشد.
  • گاهی به‌موقع بودن ارتباط صادقانه به‌اندازه مضمون آن لازم و ضروری است.

۲) احترام: همه ما در بسیاری از موقعیت‌ها شاهد رفتارهای بی‌پروا و گستاخانه دیگران بوده‌ایم و به عواقب آن آگاهیم.

  • احترام لزوماً فرصتی برای بیان نگرانی‌ها یا علایق طرفین است؛ یعنی به آن‌ها هم این حق را بدهیم که شک کنند.
  • به‌محض اینکه همه در این مسیر قرار گیرند، خواهید دید که احترام در تمام فرایند جاری می‌شود.
  • به دنبال اطلاعات باشید سؤالات مؤدبانه بپرسید، به شخص مقابل فرصت دهید تا صحبت کند و توضیح دهد.
  • احترام فقط زمانی به دست می‌آید که تلاش متقابل انجام شود.
هفت مؤلفه تأثیرگذار در بروز تمامیت
هفت مؤلفه تأثیرگذار در بروز تمامیت

۳) اعتماد: ایجاد اعتماد زمانی ایجاد می‌شود که مردم قابلیت اطمینان و تعهد مثبت خود را نشان دهند.

  • در این مورد قدرت اقدامات فراتر از قدرت کلمات است؛
  • یعنی اگر شما این جمله را سرلوحه کارتان قرار دهید: «به من نشان بده»، بهتر از استفاده مکرر از جمله «به من اعتماد کن» است. سعی کنید همیشه آماده پاسخگویی برای اعمال و اقدامات خود باشید.

۴) غرور: اگرچه اغلب این مؤلفه را ناسالم می‌دانیم مخصوصاً زمانی که با «حقانیت» آمیخته‌شده باشد؛

اما منظور ما از غرور در بحث تمامیت کاملاً متفاوت است؛ در اینجا به معنی توجه به انتظارات خود و دیگران است. به عبارتی نشان دادن اشتیاق، تعهد، قدردانی و پاسخگویی به آنچه باید انجام شود. شاید بتوان این مورد را به‌عنوان توجه به نتیجه، تلاش زیاد و دانستن این که شما تغییر ارزشمندی ایجاد کرده‌اید، توصیف کرد.

غرور و افتخار از این جنبه فوق‌العاده به نظر می‌رسد که شما می‌دانید یک کار به‌خوبی انجام شده است. در این صورت خیلی زود احساس انرژی کرده و می‌خواهید کارهای بیشتری انجام دهید.

هفت مؤلفه تأثیرگذار در بروز تمامیت
هفت مؤلفه تأثیرگذار در بروز تمامیت

۵) مسئولیت‌پذیری: نشان دادن مسئولیت‌پذیری بسیار با اعتماد در تمامیت هماهنگ است.

  • اگر مسئولیتی را می‌پذیرید، سعی کنید که حتماً به آن عمل کنید.
  • شما یک فرد باپشتکار خواهید بود که به هر چیزی که به او واگذار شده است، متعهد و مسئول بوده است.
  • آینده‌نگر باشید.
  • مسئولیت‌پذیری شما نه‌تنها به نفع خودتان است بلکه این نفع به دیگران نیز می‌رسد.

۶) سر حرف خود ماندن: عمل کردن به وعده‌ها در نشان دادن تمامیت بسیار حائز اهمیت است.

تصور کنید کسی به شما قول دهد کاری را در زمان مشخصی به انجام رساند؛ اما متوجه می‌شوید که هیچ کاری تا آن زمان صورت نگرفته است. می‌توانم درک کنم که این حس واقعاً ناامیدکننده است. چه کسی می‌تواند با این حجم از بدقولی به‌اصطلاح، دوام آورد؟

در این صورت دیگر کسی روی او حساب نخواهد کرد. یا اصلاً شما صادق و معتمد باشید با رعایت نکردن این مورد کم‌کم شانس کسب مؤلفه‌های دیگر تمامیت را از دست خواهید داد. حال اگر به هر دلیلی قادر به تحویل به‌موقع کار در زمان مقرر نیستید تا آنجا که می‌توانید پیش‌قدم باشید، ارتباط برقرار کنید و راهی برای بهبود و جبران پیدا کنید.

 
هفت مؤلفه تأثیرگذار در بروز تمامیت
هفت مؤلفه تأثیرگذار در بروز تمامیت

۷) کمک به دیگران: موفقیت در این مؤلفه و نشان دادن تمامیت، زمانی محقق خواهد شد که بتوانیم روزانه این عبارت را با خود چندین بار تکرار کنیم: «آیا امروز می‌توانم جور دیگری به دیگران کمک کنم؟»

انسان‌ها اغلب زمانی حس مفید بودن دارند که بدانند کسی به کمک آن‌ها نیاز دارد. البته، همه ما اهدافی داریم که باید به آن‌ها برسیم و کارهایی را باید انجام دهیم، چه در تعامل با دیگران و چه در سایر موارد.

این موضوع از این منظر اهمیت دارد که فرد متوجه می‌شود کسی او را درک کرده است و نسبت به آنچه به آن احتیاج دارد، آگاه است؛ این موضوع می‌تواند ایده خوبی برای رفع مشکلات به شما بدهد. لازم نیست که کمک شما حتماً یک حرکت بزرگ باشد؛ جای خود را به افراد سالمند دادن در وسایل نقلیه عمومی، یا کمک به فرد برای عبور ایمن از خیابان، یا تهیه غذا برای یک خانواده نیازمند همه اینها یعنی تمامیت.

قانون تمامیت چیست؟

با کاهش بهره‌مندی از تمامیت (به معنای جامع و کامل بودن)، کارایی نیز کاهش می‌یابد و با کاهش کارایی، ارزش و به‌ طور کلی‌تر، فرصت عملکرد نیز کمتر می‌شود.

بنابراین برای حداکثر کردن میزان عملکرد موردنظر، نیاز به تمامیت است. تلاش برای نقض قانون تمامیت عواقب ناخوشایندی را به همراه دارد؛ درست مانند تلاش برای نقض قانون جاذبه.

به زبان ساده (و تا حدودی هم مبالغه‌آمیز): «بدون تمامیت هیچ‌چیز به‌خوبی انجام نمی‌شود.» این را به‌ عنوان یک روش ابتکاری و میانبر در نظر بگیرید. اگر شما یا سازمانتان در زندگی به‌گونه‌ای عمل کنید که گویی این روش میانبر ذهنی درست است، عملکرد به‌طور چشمگیری افزایش می‌یابد؛ و تأثیر آن بر عملکرد نیز بسیار زیاد است: چیزی حدود ۱۰۰ تا ۵۰۰ درصد.

 

چگونه یک فرد، کامل و تمام‌ عیار می‌شود؟

شاید مهم‌ترین جنبه نداشتن تمامیت این است که فرد خود ضرر می‌کند. در حقیقت وقتی شما حرف خود را می‌زنید و تعهدی را عنوان می‌کنید؛ اگر روی حرف خود بمانید، به خود و دیگران احترام گذاشته‌اید، با خودتان در صلح بوده و بنابراین از جایی که با دیگران و جهان در صلح هستید، حتی با کسانی که با شما مخالف‌اند یا ممکن است شما را تهدید کنند نیز با مسالمت رفتار خواهید کرد.

شما بدون ترس از شخصیت و فردیت خود زندگی می‌کنید، این همان شخصیتی است که شما به‌ عنوان یک فرد آن را دارید. دیگر هیچ ترسی برای از دست دادن تحسین و تأیید دیگران وجود ندارد. مجبور نیستید محافظه‌کارانه عمل کنید، بلکه با فروتنی عمل می‌کنید.

همه‌ چیز یا هر چیزی که دیگران می‌گویند، خوب است. نیازی به توضیح یا دفاع از خود یا منطقی بودن نیست. شما قادر به یادگیری هستید. این شیوه ابراز وجود اغلب با اعتماد به‌ نفس اشتباه گرفته می‌شود؛ در این روش، شجاعت، واقعی است و از تمام و کمال بودن حاصل می‌شود؛ تمامیت یک عنصر بسیار مهم برای داشتن یک زندگی عالی است.

 

بهای پرداختی عدم بروز تمامیت و جهان‌بینی عملکرد خارج از سطح آگاهی

تقریباً همه افراد و سازمان‌ها قادر به پرداخت هزینه‌هایی نیستند که ناشی از تلاش برای رفتارهایی است که با قانون تمامیت ناسازگار است. عدم کارایی ناشی از عدم تمامیت برای افراد و سازمان‌ها درنتیجه چیزی غیر از تلاش برای نقض قانون تمامیت به همراه نخواهد داشت.

برای اکثر ما، عدم کارکرد و سردرگمی، یعنی به‌ هم‌ ریختگی در زندگی‌مان؛ زندگی‌ای که حکم آب برای ماهی یا هوا برای پرندگان را دارد. اکثر مردم در سازمان و زندگی خود، به توجیه یا توضیح در مورد مشکلات می‌پردازند؛ بدون این که به عدم تمامیت خود پی ببرند؛ زیرا خودشان منبع اصلی این آشفتگی و مشکلات هستند. این امور نمونه‌ای است از این که: «شما نمی‌توانید آنچه را که متمایز نیست تشخیص دهید؛ بنابراین آن امور شما را اداره خواهند کرد.»

جوزف بی وایرسلین درباره تمامیت می‌گوید:

تمامیت انجام کار درست و خوب بدون توجه به نتایج به دست آمده است.

 

پارادوکس «تمامیت-عملکرد»

افراد و سازمان‌ها، درحالی‌که متعهد به عملکرد هستند، به‌طور سیستماتیک تمامیت را به نام افزایش عملکرد قربانی می‌کنند و درنتیجه عملکرد را کاهش می‌دهند. چگونه این اتفاق می‌افتد؟

اگر عملکرد با تمامیت بسیار مثمر ثمر است، چرا مردم به‌طور سیستماتیک تمامیت خود را فدا می‌کنند و عواقب آن را متحمل می‌شوند؟ و چرا آن‌ها در برابر این تأثیرات هیچ عکس‌العملی نشان نمی‌دهند عواملی که منجر به جهان‌بینی عملکرد خارج از سطح آگاهی و تمامیت می‌شوند:

 

۱) عدم درک این مطلب که حرف شما معرف شخص شماست.

یعنی تصور اینکه حرف شما چیزی جز شخص شما نیست. مثلاً، تصور اینکه شخص شما بدن شماست یا آنچه در درون شما می‌گذرد (وضعیت ذهنی/احساسی، افکار/فرایندهای فکری و احساسات جسمانی شما)، یا هر چیز دیگری که با آن متمایز می‌شوید؛ مثلا عنوان یا موقعیت خود در زندگی و یا دارایی‌هایتان باعث می‌شود درک این موضوع برایتان دشوار شود که اگر حرف و قول شما درست‌وحسابی نباشد، شما نیز به‌ عنوان یک شخص کامل و درست شناخته نمی‌شوید.

یک فرد، کسی است که در زبان ریشه دوانده است. به‌ این‌ ترتیب، وقتی حرف و تعهد یک فرد تمام و کمال نباشد، سطح شخصیتی کمتری خواهد داشت. این حرف و تعهد من است که از طریق آن خود را برای خودم و دیگران تعریف و توصیف می‌کنم. بیراه نیست اگر بگوییم من کسی هستم که حرف و تعهد من باشد، چه برای خودم و چه برای دیگران. از این‌ رو، برای اینکه به‌ عنوان یک شخص درست‌ و حسابی باشم، حرف من به خودم و دیگران باید تمام و کمال باشد.

هرگونه تلاش برای نقض قانون تمامیت، یعنی عدم احترام به حرف و قول خود و دیگران خواهد بود که منجر به از هم‌ گسیختگی می‌شود. این از هم‌ گسیختگی «آنچه می‌توانید باشید» را محدود می‌کند. به‌عبارت‌دیگر، هر اقدام بدون تمامیت، فرصت شما را برای عملکرد بهتر کاهش می‌دهد؛ بنابراین «آنچه ممکن است عاید شما شود» را نیز کاهش می‌دهد. همچنین هر اقدام بدون تمامیت، توانایی شما را در درک فرصت‌های کوچک کنونی و آنچه «ممکن است باشید»، کاهش می‌دهد.

 

۲) طوری زندگی کنم که گویی حرف من آن چیزی است که «گفته‌ام» و «آنچه ادعا می‌کنم، درست است».

حتی اگر تمامیت در حرف ما به‌ وضوح در شش روش متمایز ابراز تمامیت وجود دارد، باز هم اکثر ما در واقع طوری عمل می‌کنیم که گویی حرف و تعهد ما فقط شامل «آنچه گفته‌ایم» می‌شود. این امر تضمین می‌کند که ما نمی‌توانیم افراد با تمامیتی باشیم. نوع ابراز وجود تمامیت در ما، تنها در کلمات قابل‌ مشاهده بوده و در روش‌های ۲، ۳، ۵ و ۶ به‌عنوان حرف و تعهد غیرقابل مشاهده هستند:

حرف و تعهد نوع دوم: آنچه می‌دانید باید انجام دهید یا انجام ندهید.

حرف و تعهد نوع سوم: آنچه از شما توسط کسانی انتظار می‌رود که مایل به داشتن یک رابطه کارآمد و پویا با آن‌ها هستید (مگر اینکه به‌صراحت آن درخواست‌های بیان‌نشده را رد کرده‌اید)

حرف و تعهد نوع پنجم: محکم بر روی حرفی که زده‌اید، بمانید.

حرف و تعهد نوع ششم: استانداردهای معنوی، اخلاقی و قانونی هر جامعه، گروه و نهاد دولتی که من عضو آن هستم.

زمانی که با تعهد به آنچه گفته‌ایم و یا به درست بودن ادعای خود زندگی می‌کنیم، تقریباً نسبت به حرف‌های خود مطمئن هستیم که شامل موارد زیر است:

  • آنچه می‌دانید.
  • آنچه از شما انتظار می‌رود.
  • آنچه به خاطرش ایستادگی می‌کنید.
  • استانداردهای معنوی، اخلاقی و حقوقی

در چنین مواردی، همه تعهدات ما نسبت به اشخاص یا سازمان‌ها که بیان نمی‌شوند یا به‌طور واضح به دیگران اعلام‌نشده‌اند، برای آن‌ها نامحسوس می‌شود. در زندگی ما، همه موارد تعهدات ۲، ۳، ۵ و ۶ به‌سادگی در قالب آنچه که گفته‌ایم برای ما ظاهر نمی‌شوند (اتفاق نمی‌افتند).

علاوه بر این، روش معمول استفاده از کلمه «قول» برای صحبت در مورد «عهد» خود باعث می‌شود افراد و سازمان‌ها عادت کنند که حرف و عهد خود را فقط به‌ عنوان یک قول به‌صراحت بیان کنند و واکنش متداول دفاعی که در این کامنت مشهود است، ببینند. «من (ما) هرگز چنین قولی ندادم».

۳) تمامیت یک خاصیت و مزیت است.

برای اکثر مردم و سازمان‌ها تمامیت به‌ عنوان یک خاصیت و مزیت است؛ نه شرط لازم برای عملکرد. وقتی به نظر رسد که شخص یا سازمانی برای موفقیت باید تمامیت داشته باشد، تمامیت در قالب یک مزیت و برتری فداکاری می‌کند. برای بسیاری از مردم، این مزیت تنها در حدی است که تحسین دیگران را برانگیزد و به‌ این‌ ترتیب به‌ راحتی نادیده گرفته می‌شود، به‌ ویژه هنگامی‌ که توجهی به آن نمی‌شود تا بتوان آن را از لحاظ منطقی توجیه کرد. نادیده گرفتن تمامیت به‌عنوان یک برتری و فضیلت هیچ تفاوتی با نادیده گرفتن جوانمردی ندارد.

۴) خودفریبی در مورد عدم تمامیت.

افراد معمولاً وقتی عدم تمامیت دارند، آن را درک نمی‌کنند. در حقیقت آن‌ها اغلب نمی‌دانند که به قول خود عمل‌نکرده‌اند. آنچه آن‌ها می‌دانند «دلیل»، توجیه یا بهانه‌ای برای وفا نکردن به قول خود است. درواقع، مردم به‌طور سیستماتیک خود را فریب می‌دهند (به خود دروغ می‌گویند) که چه کسی بوده‌اند و چه کرده‌اند. مرحوم کریس آرگریس، پس از چهار دهه مطالعه در مورد طبیعت بشر این‌ گونه نتیجه می‌گیرد: «به بیان ساده، مردم به‌ طور مداوم ناسازگار عمل می‌کنند، بی‌آنکه از تضاد بین نظریه مورد حمایت خود و نظریه مورد استفاده خود، بین طرز فکر خود و نحوه عمل خود آگاه باشند.» (Argyris، ۱۹۹۱)

و اگر فکر می‌کنید شما چنین شخصی نیستید، خود را در مورد خودفریبی، فریب می‌دهید. (معنای خود فریبی را برای خود درست معنی نکرده‌اید) از آنجا که مردم نمی‌توانند رفتار بدون تمامیت خود را ببینند، برای آن‌ها غیرممکن است که علت عدم کارایی در زندگی و سازمان خود را که نتیجه مستقیم تلاش‌های خودشان برای نقض قانون تمامیت است، ببینند.

۵) تمامیت یعنی سر حرف خود ماندن.

این اعتقاد وجود دارد که تمامیت سر حرف خود ماندن است. در زمانی که ممکن نیست یا نامناسب است، یا شخص به‌ سادگی تصمیم می‌گیرد که این کار را انجام ندهد و به قول خود عمل نکند، هیچ راهی برای حفظ تمامیت باقی نمی‌گذارد.

در ادامه این امر منجر به پنهان نگه‌داشتن خلف وعده فرد می‌شود که آن‌ هم به عملکرد خارج از سطح آگاهی درباره تأثیر تلاش‌ها برای نقض قانون تمامیت می‌افزاید.

۶) ترس از اعتراف به اینکه شما به قول خود وفا نخواهید کرد.

هنگامی‌که حفظ تمامیت (با اذعان به اینکه به قول خود پایبند نخواهید بود و آشفتگی ناشی از آن را واضح و شفاف می‌کنید) برای شما به‌ عنوان تهدیدی است که باید از آن اجتناب کنید (مانند زمانی که شما یک کودک بودید)، به‌جای آنکه به‌ سادگی با یک چالش روبرو شوید، حفظ تمامیت برای شما مشکل خواهد بود.

وقتی دیگران به قول خود پایبند نیستند، اکثر افراد از احتمال بد ظاهر شدن و درنتیجه از دست دادن قدرت و احترام می‌ترسند. آن‌ها با پنهان نگه‌داشتن بدقولی خود، مزیت آشکار و کوتاه‌مدت اجتناب از ترس را انتخاب می‌کنند. این امر ضرر طولانی‌ مدت ناشی از تلاش برای نقض قانون تمامیت را پنهان می‌کند.

بنابراین ترس از دست دادن قدرت و احترام، ناشی از اعتراف به بدقولی ما را کور می‌کند (و بنابراین به‌اشتباه تاوان پس می‌دهیم).

۷) تمامیت به‌ عنوان یک عامل تولیدی به‌حساب نمی‌آید.

هدایت مردم به ایجاد علل کاذب و توجیهات بی‌اساس به‌ عنوان منشأ شکست؛ که به‌ محض کاهش منابع در فرصت عملکرد منجر به شکست، به‌ نوبه خود نقض قانون تمامیت را کتمان می‌کند.

۸) عدم تحلیل بها/مزایای قول دادن.

هنگام قول دادن، اکثر مردم به‌طور کامل به آنچه برای وفاداری به آن نیاز است، توجه نمی‌کنند. به این معنا که افراد برای بیان حرف خود تجزیه‌وتحلیل بها/مزیت انجام نمی‌دهند. درواقع، هنگام قول دادن، اکثر مردم صرفاً صادق و صمیمی هستند (و با نیت خوب) یا در حال آرام کردن کسی هستند و حتی به این فکر نمی‌کنند که برای حفظ قول خود چه بهایی را باید بپردازند. این عدم تحلیل ارزش/فایده در مورد قول دادن، غیرمسئولانه است. این‌چنین حرف زدن غیرمسئولانه‌ای، منبع اصلی آشفتگی است که در زندگی مردم و سازمان‌ها باقی مانده است. درواقع مردم اغلب حتی نمی‌دانند که قول داده‌اند.

۹) تحلیل ارزش/مزایا در احترام به حرف خود.

به‌طورکلی مردم اغلب تحلیل هزینه/فایده را برای احترام به حرف خود به کار می‌برند. جدی نگرفتن (سرسری گرفتن) تمامیت در قالب تحلیل هزینه/فایده، تضمین می‌کند که شما فرد قابل‌اعتمادی نخواهید بود، یا به‌طور استثنا در موارد جزئی، فردی با تمامیت نخواهید بود.

تمامیت، اعتماد و اصول اقتصادی تحلیل هزینه/سود- اگر از تجزیه‌وتحلیل هزینه/سود در جهت احترام به حرف خود استفاده کنم، من در ابتدا از تمامیت برخوردار هستم زیرا هزینه یا سود احتمالی را که درواقع بخشی از حرف من است، بیان نکرده‌ام (من دروغ گفته‌ام)، یا اگر بخواهم تمامیت داشته باشم، وقتی حرف خود را می‌گویم، باید چیزی شبیه به موارد زیر را بگویم:

«هر وقت که باید سر حرف خود باشم به حرف خود احترام می‌گذارم؛ این در صورتی است که بهای انجام این کار کمتر از مزایای آن است.» برای اینکه تمامیت داشته باشید، باید تجزیه‌وتحلیل هزینه/فایده را برای ارائه حرف خود اعمال کنید.

اگر تمامیت را همان‌طور که هستم بپذیرم، قبل از آنکه حرف خود را بزنم باید و باید با دقت فکر کنم و آنجاست که تشخیص خواهم داد که وقتی این کار را می‌کنم خود را در معرض خطر قرار می‌دهم.

۱۰) تمامیت کوهی است بدون قله.

مردم به‌طور سیستماتیک معتقدند که تمامیت دارند، یا اگر به‌ طور تصادفی در حال حاضر از عدم تمامیت آگاه هستند، معتقدند که به‌ زودی به تمامیت بازمی‌گردند. در حقیقت تمامیت کوهی است که هیچ قله‌ای ندارد. با این‌ حال، ترکیب این موارد که:

۱) عموماً رفتار بدون تمامیت خود را نمی‌بینیم،

۲) اعتقاد داریم که افراد با تمامیتی هستیم،

۳) حتی وقتی به رفتارهای بدون تمامیت خود نگاهی می‌اندازیم، به خود اطمینان می‌دهیم که ما به‌ زودی خود را به یک فرد با تمامیت تبدیل خواهیم کرد، مانع از این می‌شود که این حقیقت را درک کنیم که تمامیت کوهی است که هیچ قله‌ای ندارد. برای اینکه فردی با تمامیت باشیم، مستلزم این است که این حقیقت را بشناسیم و «یاد بگیریم از کوهنوردی لذت ببریم».

برای اینکه همیشه تمامیت داشته باشید، باید در هر مورد از انواع بروز تمامیت در موارد ذکرشده ۱ تا ۶ در هرلحظه و در هر زمان به آن‌ها پایبند باشید و به آن‌ها احترام بگذارید.

  • ۱: آنچه شما گفته‌اید.
  • ۲: آنچه می‌دانید که باید یا نباید انجام دهید.
  • ۳: آنچه از شما انتظار می‌رود.
  • ۴: آنچه شما می‌گویید پس همان می‌شود.
  • ۵: آنچه شما بر آن پایبند هستید.
  • ۶: استانداردهای معنوی، اخلاقی و قانونی

بدانید که تمامیت کوهی است بدون قله و با شادی شرکت در صعود آن ما را فردی قدرتمند می‌سازد و دیگران ما را معتبر می‌دانند. می‌دانند که به‌عنوان یک فرد با تمامیت هرگز «به آنجا نخواهیم رسید»؛ همچنین ما را در برابر (توانایی درک و برخورد مؤثر با) رفتارهای بدون تمامیت خودمان و رفتار دیگران تواناتر می‌کند.

چرا از صعود اذیت می‌شوید؟

شما نمی‌توانید دائماً تمامیت داشته باشید، مگر اینکه وعده‌های خود را تقریباً به صفر رسانده باشید؛ مثلاً «فقط صبح بیدار شوم». ممکن است بپرسند «چرا باید خود را برای بالا رفتن از کوهی که هیچ قله‌ای ندارد، زحمت بدهم؟» صعود به کوه چیزی است که اجازه می‌دهد تمامیت به کار گرفته شود و تمامیت باعث ایجاد قابلیت کار می‌شود.

بنابراین، بهتر است از صعود لذت ببریم؛ زیرا این کوه بدون قله است. توجه داشته باشید که هر زمان که ما چیزی را در زندگی یا سازمان خود با تمامیت بالا انجام می‌دهیم، قابلیت کار و فرصت عملکرد افزایش می‌یابد. تأثیر آن بسیار زیاد است و با این‌ حال ما هرگز نمی‌توانیم آن را در حد اعلی به انجام رسانیم؛ بنابراین بهتر است یاد بگیریم از کوهنوردی لذت ببریم.

۱۱) در زمان وفای به عهد، اثری از حرفی که زده‌اید نباشد.

منشأ اصلی این که افراد می‌گویند «این حرف فاقد ارزش است» این است که زمان آن فرا می‌رسد که اکثر مردم باید به قول خود عمل کنند، حرف آن‌ها در موقعیتی عنوان شده که به آن‌ها فرصتی برای وفای به عهد خود در موقع مقرر نمی‌دهد. اکثر مردم هرگز به این فکر نکرده‌اند که کلام‌شان پس از تمام شدن به کجا رسیده است، یعنی وقتی که زمان وفای به قول آن‌ها می‌رسد، اثری از آن قول نیست. این یک منشأ اصلی رفتارهای بدون تمامیت برای افراد، گروه‌ها و سازمان‌ها است.

اگر پاسخ فوق‌العاده مناسب به این سؤال ندارید، «وقتی زمان وفای به عهد می‌رسد، من سر قولم هستم؟» شما می‌توانید تمامیت را فراموش کنید. برای داشتن یک زندگی عالی، به راهی نیاز خواهید داشت تا به قولی که داده‌اید عمل کنید.

۵ راه برای نشان دادن تمامیت در کار

تمامیت از طریق ایجاد یک محیط کار بهتر برای کارمندان، به سازمان کمک میکند تا به اهداف تعیین شده دست یابد. برای نشان دادن تمامیت بهتر است اول مولفه های تمامیت را بشناسید و سپس تلاش کنید تا آنها را در زندگی خود اجرا کنید. در این مقاله نیز به بعضی از اقداماتی که میتوانید در محیط کار به آنها توجه داشته باشید و تمامیت خود را با کمک آنها نشان دهید، آورده شده است:

  1. احترام به عقاید دیگران

    یکی از راه هایی که نشان میدهد فردی دارای تمامیت است این است که به عقاید و نظرات دیگران احترام میگذارد حتی اگر با آنها مخالف است. مثلا فرد دارای تمامیت، به جای اینکه نظر کسی را تماما رد کند، اول تلاش میکند تا مسئله را از زاویه دید آنها بببیند و از خود بپرسد چرا دیگران چنین ایده‌ای داده‌اند؟ اگر متوجه منظور دیگران نشد، با احترام از آنها میخواهد تا دوباره ایده خود را بیان کنند.

  2. رسیدگی کردن محترمانه و صادقانه به تعارض‌ها

    تعارض‌ها در محل کار خیلی سریع میتوانند به یک موقعیت حساس تبدیل شوند و اگر درست مدیریت نشوند، ممکن است باعث فروپاشی و از بین رفتن روابط درون سازمان شوند. فرد دارای تمامیت، نسبت به تعارض‌ها آرام و صادق است و محترمانه به تعارض‌ها پاسخ میدهد.
    فرد دارای تمامیت در ابتدا سعی کنید متوجه شود که تعارض درباره چیست و تلاش میکند تا ریشه تعارض را پیدا میکند. سپس احساسات طرف دیگر تعارض را درنظر میگیرد و در صورت نیاز عذرخواهی میکند و سعی میکند به یک راه‌حل دست یابد.

  3. الگو بودن

    افراد دارای تمامیت میتوانند الگویی باشند برای دیگران تا اینگونه بقیه افراد نیز تمامیت را در خود بیدار کنند. کسی که خود را فرد دارای تمامیت میداند پس باید تلاش کند تا در زمینه‌هایی مثل مسئولیت پذیری درباره تصمیمات و اقدامات -مخصوصا زمانی که خودش اشتباهی را انجا می‌دهد-، صادق و محترم بودن، وفای به عهد و… الگو باشد.

  4. حاضر شدن سر کار

    تمامیت در کار با حضور به موقع سر کار و انجام مسئولیت های محول شده نمود پیدا میکند. فرد دارای تمامیت، برنامه ریزی میکند تا به تمام کارها برسد و اطمینان حاصل میکند که تمام ابزار مورد نیاز برای انجام کارش را در اختیار داشته باشد.

  5. گزارش دادن رفتار های غیر اخلاقی

    فرد دارای تمامیت به اصول اخلاقی پایبند است و در مقابل رفتارهای مخالف هنجارهای سازمان سکوت نمیکند؛ اگر تذکر دادن‌های زبانی کارساز نباشد، او بهترین راه را گزارش دادن به مقامات سازمانی میداند.

 

نتیجه‌گیری

بروز تمامیت می‌تواند نوید صداقت در دنیای پر از تهدید و ابهام باشد. تمامی ویژگی‌های فوق می‌توانند مستقل از یکدیگر در هر فرد وجود داشته باشند، اما برای داشتن تمامیت لازم است که همه آن‌ها را در خود نهادینه کنیم. صداقت با خود اعتماد به همراه می‌آورد. سر قول خود ماندن و مسئولیت‌پذیری، حس غرور مثبتی را به همراه دارد که تعهد فرد افزایش پیدا می‌کند. با کمک به دیگران میزان داشتن حس خوب را چند برابر کرده و همه این‌ها به احترام متقابل و داشتن روابط با تمامیت کامل خواهد انجامید.

با تشکر از شما که وقت خودتان را برای مطالعه این مقاله صرف نمودید. اگر نیاز به مشاوره و راهنمایی در خصوص دوره های آموزشی کوچینگ فراکوچ را دارید، می‌توانید با مشاوران تیم فراکوچ در میان بگذارید.

3/5 - (2 امتیاز)

5 دیدگاه برای “تمامیت چیست و چگونه روی عملکرد تاثیر میگذارد؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

© 2024 • تمامی حقوق وبسایت متعلق به آکادمی فراکوچ میباشد.