مقالات پیشنهادی
محصولات پیشنهادی
-26%
کوچینگ
کوچینگ
0 تومان
کوچینگ
0 تومان
کوچینگ
590,000 تومان
590,000 تومان
کوچینگ
590,000 تومان
کوچینگ
0 تومان
0 تومان
این لغتنامه تخصصی کوچینگ به مرور تکمیل میشود و نتیجه فعالیت گروه پژوهشی موسسه فراکوچ میباشد، که خانم منصوره یوسفی، سیما سلطانی، هدیه خادم، تارا یاراحمدی و یاسمین شجاعی به عنوان اعضاء و استاد یاسر متحدین و خانم دکتر لیلا عزیزی به عنوان ناظر گروه در این گروه مشغول فعالیت هستند.
A
word | توضیحات | کلمه |
Accomplish /əˈkämpliSH/ | رسیدن به نتایج مطلوب از انجام یک کار. ممکن است رسیدن به اهداف مادی باشد. | دستیابی |
Accountability /əˌkoun(t)əˈbilədē/ | یکی از مهارتهای فردی به معنای تعهد در انجام یک کار و پذیرش نتایج آن | مسئولیتپذیری |
achieve /əˈCHēv/ | رسیدن به نتایج مطلوب از انجام یک کار. رسیدن به یک هدف | دستیابی |
acknowledge /əkˈnäləj/ | تائید | |
action /ˈakSH(ə)n/ | عمل، اقدام | |
Action /ˈakSHən/ | رفتاری که فرد آگاهانه انجام میدهد. | کنش |
Active listening | سطحی از گوش دادن همراه با درک معنای سخن طرف مقابل. | گوش دادن فعال |
adapt /əˈdapt/ | تغییر ایده یا رفتار خود پس از تغییر شرایط اطراف | انطباق |
Addiction /əˈdikSHən/ | هر نوع درگیر شدن و وابستگی به یک محرک که با وجود اثرات نامطلوبش برای ذهن ما خوشایند بوده و هر بار تجربه آن محرک، رغبت درونی ما را به تکرار آن تجربه بیشتر کند. | اعتیاد |
Advantage /ədˈvantij/ | عامل برتری کسی یا چیزی بر همنوعان خود | مزیت |
Agreement/ /əˈɡrēmənt/ | توافق | |
Alliance / əˈlīəns/ | ارتباط بین گروهی از افراد که برای رسیدن به هدفی مشخص باهم همکاری میکنند. این پیمان میتواند مکتوب باشد. | اتحاد |
Ambition /amˈbiSHən/ | در سر پروراندن هدفی که در حال حاضز شزایط برآوردن آن وجود ندارد. جاه طلبی یکی از ویژگیهای یک مدیر است. | جاه طلبی |
analogy /əˈnaləjē/ | بررسی شباهتها و تفاوتهای کمی و کیفی دو یا چند چیز. | قیاس |
Anxiety /aNGˈzī-itē/ | درک خطری که غیر واقعی و غیرفوری است. | اضطراب |
Assessment /əˈsesmənt/ | فرآیند تشخیص هدف و موقعیت کنونی کراجع توسط کوچ. ممکن است در این ارزیابی، منابع، استعدادها و باورهای مراجع را تشخیص داده شود. | ارزیابی |
Assistance/ əˈsistəns/ | مساعدت | |
attachment /əˈtaCHmənt/ | در روانشناسی: گرایش کودک به برقراری ارتباط نزدیک و صمیمانه با برخی از افراد و احساس امنیت بیشتر در حضور آنها. | دلبستگی |
Authority əˈTHôrədē// | آزادی انسان در انجام یا ترک یک کار | اختیار |
autonomy /ˈakSH(ə)n/ | توانایی تصمیمگیری بدون تکیه بر دیگران | خودمختاری، اختیار |
awareness /əˈɡrēmənt/ | حالت هشیار. درک و کسب معرفت از چیزی | آگاهی |
B
word | توضیحات | کلمه |
Barrier /ˈberēər/ | عواملی که سبب بازکاندگی شخص از انجام یک کار میشود. | مانع |
behavior /bəˈhāvyər/ | واکنشی در برابر یک عمل یا کنش بیرونی | رفتار |
believe /bəˈlēv/ | در اصطلاح روانشناسی، فیلترهای ذهنی که فرد به وسیلهی آنها تشخیص میدهد چیزی درست یا غلط است. | باور |
Benchmark /ˈbenCHˌmärk/ | مقایسهی چند چیز براساس یک معیار مشخص | محک |
Best practice | روند حرفهای یا تجاری است که درمیان دیگر روندها، به عنوان بهترین و پربازدهترین روند برگزیده شده است. | الگو، بهروش |
Bottleneck
/ˈ/bätlˌnek |
در کوچینگ و تجارت به موقعیتی گفته میشود که بازدهی را محدود میکند. ؟؟ | تنگنا |
Buck the trend | انجام کاری بر خلاف روشهای معمول | خلاف جریان |
C
word | توضیحات | کلمه |
Celebrate/ˈsɛlɪbreɪt/ | یادآوری موفقیتهای مراجع و تبریک به او با تمرکز بر تواناییهایش | (تجلیل) تبریک و قدردانی |
Certification /səːtɪfɪˈkeɪʃ(ə)n/ | مدرکی که پس از گذراندن ساعات مشخص آموزش و قبولی در امتحان پایان دوره، به دانشپذیران یک موسسهی معتبر آموزش کوچینگ ارائه میشود. | گواهینامه |
challenge/ˈtʃalɪn(d)ʒ/ | رقابت کردن. | چالش |
choiceˈ/tʃɔɪs/ | برگزیدن از میان دو یا چند گزینه | انتخاب |
Circle back | در جلسات کوچینگ، بر روی اولویتهای مراجع کار میشود و به او این اطمینان داده میشود که سایر موضوعات در زمانی دیگر بررسی خواهد شد. | به تعویق انداختن |
Circumstance /ˈsəːkəmst(ə)ns / | موقعیت و شرایط زمانی، مکانی و رفتاری که یک حقیقت یا رویداد را تحت تاثیر قرار میدهد | شرایط، موقعیت |
Client /ˈklʌɪənt/ | ۱٫فرد یا گروهی که به کوچ یا منتور مراجعه میکنند. ۲٫ کوچی که خودش توسط کسی نظارت می شود. | مراجع |
Client-centered | رویکردی در مشاوره که محوریت با مراجع است و با خواسته او پیش میرود | مراجع محور |
Coach supervisor | فردی که روی توسعه پتانسیل ها و ظرفیت های یک کوچ تمرکز دارد و به او این فضای امن را میدهد تا موفقیت ها و شکست هایش را بیان کند و با کمک او میتواند آنها را اصلاح کند. | ناظر کوچ |
Coaching model | فرآیندی است که کوچ به کمک آن جلسهی کوچینگ را پایهریزی میکند. | مدل کوچینگ |
Coaching process | فرآیندی که در آن رابطه ای مبتنی بر مشارکت اتفاق می افتد که خروجی آن برانگیخته شدن فکر و خلاقیت مراجع است | فرآیند کوچینگ |
Coaching relationship | رابطه ای دو سویه بین مراجع و کوچ مبتنی بر دستاورد در زمینه های مختلف(کاری،خانوادگی،زندگی،تجاری و…) که منجر به این خواهد شد که مراجع در مسیر درست و موفقیت آمیزی قرار بگیرد و راهکارهای موفقیت آمیزی را خودش طراحی میکند | رابطه کوچینگی |
Coaching style | شیوهی شخصی یک کوچ در پیشبرد جلسه. سبک یک کوچ متاثر از شخصیت او، تجربیات و دانش او در زمینههای مختلف (روانشنلسی، فلسفه، مدیریت و…) است. | سبک کوچینگ |
Co-creating | کمک به مراجع برای خلق چیزی در فرآیند کوچینگ بصورت مشترک | خلق مشترک |
code/kəʊd/ | مجموعهای از هنجارهای مورد تاییدICF که به در اختیار کوچها قرار گرفته و آنها باید بکوشند بر اساس آن تصمیمگیری و سپس رفتار کنند | کدهای اخلاقی ICF |
Cognition /ˌkägˈniSHən/ | افکار، دانستهها ، تعابیر، تفاسیر، دریافتها و اندیشههای یک فرد. | شناخت |
cognitive /ˈkägnətiv/ | هر چیزی مربوط افکار، دانستهها ، تعابیر، تفاسیر، دریافتها و اندیشههای یک فرد. | شناختی |
Compatibility /ˈkɒmpɪt(ə)ns/ | توانایی یک فرد در تطبیق با موقعیتهای اجتماعی خاص برای تعامل با محیط و پاسخ به نیازهای خود. | سازگاری |
Competency /ˈkɒmpɪt(ə)ns/ | یازده ویژگی تعیین شده برای کوچها که در نهایت اساس ارزیابی و اعتبارسنجی مدرک ICF هستند. | صلاحیت |
Concentration /känsənˈtrāSHən/ | متوجه ساختن و ثابت نگه داشتن فکر بر مجموعهای از اندیشهها. | تمرکز |
Confidentially /ˌkɒnfɪˈdɛnʃ(ə)li/ | محافظت از هرگونه اطلاعاتی که در رابطه کوچینگ اتفاق میوفتد مگر اینکه دستور انتشار آن صادر شود | محرمانگی |
Conflict /ˈkɒnflɪkt/ | اختلاف و ناسازگاری | تعارض – تضاد |
Conflict management | فرآیندی که در آن جنبههای منفی یک موضوع حین تقویت جنبههای مثبت آن محدود شده و به حداقل میرسد. | مدیریت تعارض |
Conflict of interest | تعارض بین منافع و علایق دو مراجع یا بین کوچ و یک مراجع – که در مورد اول کوچ بایستی جلسات را با یکنفر از مراجعین ادامه دهد | تضاد منافع و علایق |
Conscious /ˈkɒnʃəs/ | خودآگاه | |
Consulting /kənˈsʌltɪŋ/ | فرآیندی مبتنی بر اطلاعات و تخصص برای کمک به فرد در زمینه ای خاص | مشاوره |
Contextual /kənˈtɛkstʃʊəl/ | مربوط به زمینه و فضای جلسه | زمینه ای |
Core values | تعدادی از ارزشهای شخص که در تمام زمانها و موقعیتها ثابت باقی میماند. | ارزش های بنیادین |
Critical /ˈkrɪtɪk(ə)l | مهم. ضروری | |
Cross functional | در کوچینگ، به طور خاص به گروهی از افراد گفتنه میشود که تخصصهای مختلف دارند و برای رسیدن یک هدف تلاش میکنند. | چندمنظوره |
Cultivate /ˈkəltəˌvāt/ | یک کوچ باید همواره برای ترویج فرهنگ کوچینگ در جامعه و معرفی صحیح کار خود بکوشد. | ترویج، فرهنگسازی |
Cultural /ˈkʌltʃ(ə)r(ə)l | فرهنگی | |
Curios /ˈkjʊərɪəs/ | کنجکاو | |
curiosity/ˈkɒnʃəs/ | جستوجوی دقیق. این خصوصیت به کوچ کمک میکند تا بتواند مسئلهی مراجع را در تمامی ابعاد بررسی کند. | کنجکاوی |
D
word | توضیحات | کلمه |
Define /diˈfīn/ | معنا کردن | |
demonstrate/ˈdɛmənstreɪt | اثبات کردن | |
Depression /diˈpreSHən/ | حالتی روانی با مشخصههای احساسی خستگی، تنهایی، غم و یاس. | افسردگی |
Development /diˈveləpmənt/ | توسعه | |
discipline/ˈdɪsɪplɪn/ | تحت نظم و ترتیب درآوردن. | انضباط |
duration/djʊˈreɪʃ(ə)n/ | مدت زمان |
E
word | توضیحات | کلمه |
ECR (ethical conduct review) | مجموعه دستورالعملهای تبیین شده برای کوچها توسط ICF | منشور اخلاقی کوچینگ |
Emotion /ɪˈməʊʃ(ə)n/ | احساس | |
Empathetic | رفتاری همراه با درک احساسات طرف مقابل | همدلانه |
empathy /ˈempəTHē/ | توانایی درک و بیان احساسات طرف مقابل. | همدلی |
Energy shift | هرگونه تغییری در شرایط فیزیکی، لحن یا صدای مراجع که نشاندهندهی تغییر احساسات اوست. | تغییر انرژی |
Equality /ɪˈkwɒlɪti,iːˈkwɒlɪti/ | احترام به برابری افراد و ایستادگی در مقابل هرگونه تبعیض، یکی از صلاحیتهای مورد توجه ICF است. | برابری |
Ethic | هنجارهای مورد قبول ICF که درستی یا نادرستی رفتار یک کوچ با آن سنجیده میشود. | اخلاق |
Evidence based | مبتنی بر شواهد | |
Evidence /ˈɛvɪd(ə)ns/ | شاهد | |
Evoke /ɪˈvəʊk/ | برانگیختن | |
Experience /ɪkˈspɪərɪəns/ | تجربه | |
External coach | فردی که در استخدام سازمان نیست. به صورت قراردادی، پیمانکاری مدیر یک سازمان یا کارکنان آن را کوچ میکنند. این افراد معمولا به صورت دورکار فعالیت میکنند. | کوچ برون سازمانی |
F
word | توضیحات | کلمه |
Foundation/faʊnˈdeɪʃ(ə)n/ | بنیاد، اساس | |
Facilitate /fəˈsɪlɪteɪt/ | آسانسازی | تسهیل |
Fee /fiː/ | هزینهای که در ازای هر جلسه کوچینگ پرداخت میشود. | دستمزد |
Flexible /ˈflɛksɪb(ə)l/ | کسی که میتواند خود را با شرایط گوناگون منطبق کند. | انعطاف پذیر |
Focus /ˈfəʊkəs/ | مرکز توجه | |
Feedback | ارتباطی مه در آن گیرنده به طور عامدانه به پیام فرستنده واکنش نشان داده یا آگاهانه پاسخ میدهد. بازخورد زمانی ارائه میشود مه گوینده کاملا آرام است و به عنوان یک فرآیند توسعهای مطرح میشود. بازخورد کاملا برپایهی واقعیت و توصیفی است. | بازخورد |
G
word | توضیحات | کلمه |
Goal /ɡəʊl/ | خواستهای که مراجع میخواهد پس از جلسات کوچینگ به آن دست پیدا کند. | هدف |
Guideline /ˈɡʌɪdlʌɪn/ | آییننامه و جزئیات مربوط به چگونگی انجام یک عمل | دستورالعمل |
H
word | توضیحات | کلمه |
Habit | یک برنامه و جریان عادی رفتار که به طور منظم و ناآگاه تکرار میشود. | عادت |
Happiness | سلیگمن معتقد است که شادکامی درباره تجربه درونی مطلوب است. او اظهار میکند که شادکامی راجع به بهزیستی، رضایت و خشنودی فرد است که بر گذشته تکیه دارد و نیز راجع به امید و فلسفه فرد درباره آینده و شادکامی مبتنی بر زمان حال است. | شادکامی |
Hard skill | همهی مهارتهای لازم برای انجام یک شغل. | مهارت فنی |
Helplessness | شرایطی که فرد طبق تجربیات گذشته، به این نتیجه میرسد که کوشش به پیشرفت مربوط نمیشود. (سیلگمن) | درماندگی |
Honest /ˈɒnɪst/ | صادق | |
Honor /ˈɒnə/ | احترام |
I
word | توضیحات | کلمه |
ICF(international coaching federation) | موسسهی غیرانتفاعی برای آموزش و تایید صلاحیت کوچها یکپارچگی هرچه بیشتر عملکرد آنان | فدراسیون بینالمللی کوچینگ |
ICF credential | مدرکی که اثبات میکند سطح دانش و مهارت یک کوچ مورد تائید فدراسیون جهانی کوچینگ است. | مدرک فدراسیون بینالمللی کوچینگ |
ICF professional | فردی که صلاحیتهای او توسط ICF تایید شده و بیش از ۲۰۰ ساعت سابقهی برگزاری جلسات کوچینگ دارد. | کوچ حرفهای تحت نظر دراسین بین المللی کوچینگ |
ICF staff | کارکنان فدراسیون بینالمللی کوچینگ | |
inception /inˈsepSHən/ | دریافت . فهم بیواسطهی موقعیت و احساسات مراجع | درک |
Inclusion /inˈklo͞oZHən/ | شمول و در خود داشتن | |
Insight /ˈɪnsʌɪt/ | فهم فرد از خود که او را در حل مسائل کمک میکند | بینش درونی |
Integrity /ɪnˈtɛɡrɪti/ | صداقت | |
Interaction /ɪntərˈakʃ(ə)n/ | ارتباط متقابل میان کوچ و مراجع | تعامل |
Internal coach | یکی از اعضای سازمان که آموزشهای کوچینگ را گذرانده و به عنوان مربی برای دیگر اعضا فعالیت میکند. این فرد ممکن است وظایف دیگری هم در سازمان داشته باشد. (مدیر سازمان و…) | کوچ درون سازمانی |
Intimacy /ˈɪntɪməsi/ | دوستی و همدلی در ارتباط با مراجع | صمیمیت |
Intuition /ɪntjʊˈɪʃ(ə)n/ | بینش یا ادراک بیواسطه که در برابر تعقل یا تامل آگاهانه قرار دارد. یک کوچ میتواند از این توانایی برای درک بهتر مراجع استفاده کند. اما همواره باید در نظر داشت که چنین درکی مبتنی بر شواهد نیست و ممکن است به طور کامل غلط باشد. | شهود، درک مستقیم |
Issue /ˈɪʃuː,ˈɪsjuː/ | مسئلهای که هنوز حل نشده و برطرف کردن آن چالشبرانگیز است. | مسئله |
J
word | توضیحات | کلمه |
Johari window | تکنیکی که به افراد کمک میکند رابطهشان با خود و دیگران را بهتر ارزیابی کنند. | پنجرهی جو_هری |
K
L
word | توضیحات | کلمه |
Learning /ˈləːnɪŋ/ | فراگیری اطلاعات یا تواناییها به صورت نسبتا پایدار که مشخصهی آن تعدیل رفتار درنتیجهی تمرین یا مطالعه یا تجربه است. | یادگیری |
Limitation lɪmɪˈteɪʃ(ə)n// | محدودیت | |
Logistic ləˈdʒɪstɪk// | منطقی |
M
word | توضیحات | کلمه |
Manage /ˈmanɪdʒ/ | مدیریت | |
Membership /ˈmɛmbəʃɪp/ | عضویت | |
Mental /ˈmɛnt(ə)l/ | ذهنی | |
Mentor coach | شخصی که دانش و تجربیات خود را در اختیار دیگر کوچها قرار میدهد تا در جلسات عملکرد بهتری داشته باشند. | کوچ راهنما(منتور) |
Metaphor
/ˈmɛtəfə/ |
استعارهها معمولا جهت روشنتر شدن مسئله برای مراجع مطرح میشوند. | استعاره |
Mindset
ˈmʌɪn(d)sɛt// |
نحوهی تفکر فرد متاثر از باورهای او | ذهنیت، طرز تفکر |
Mutual ˈmjuːtʃʊəl/ / | متقابل،دوطرفه |
N
word | توضیحات | کلمه |
Node /nəʊd/ | مفاهیم برداشت شده از صحبتهای مراجع که ممکن است به یک دیگر مربوط یا بی ارتباط باشند. | گره، نقطه اتصال |
Non-verbal cue | نشانههایی مثل موقعیت بدن یا لحن صدا که بیانگر احساسات درونی مراجع است. | نشانهی غیر کلامی |
Not knowing | ندانستن |
O
word | توضیحات | کلمه |
Observant /əbˈzərvənt/ | یک کوچ همواره باید نسبت به روند جلسه، حالات خود در لحظه و افکار و اخساسات مراجع هشیار باشد. | هشیار، مراقب |
Open /ˈōpən/ | کسی که با صراحت سخن میگوید و از طرفی آمادهی شنیدن بازخوردهای دیگران نسبت به خودش هست. | گشوده. رکگو. بیآلایش |
P
Word | توضیحات | کلمه |
Partner /ˈpɑːtnə/ | کوچ برای ایجاد یک قرارداد مشخص و واضح با مراجع شریک میشود. | شریک |
party | طرفین در کوچینگ شمل کوچ، مراجع و حامی مالی او میباشد. | طرفین |
Pattern /ˈpat(ə)n/ | الگو | |
Perception /pəˈsɛpʃ(ə)n/ | تاثیر ذهنی حاصل از برخورد با یک محرک | درک |
Perspective /pəˈspɛktɪv/ | دورنگاری از اهدافی که مراجع میخواهد به آن برسد. | چشم انداز |
Plan /plan/ | طرح و برنامهای که کوچ و مراجع با مشارکت هم تدوین میکند. | طرح و برنامه |
Powerful question | سوالاتی که به مراجع کمک میکند عمیقتر به تفکر بپردازد، افکار خود را واضحتر از گذشته ببیند و ایدههای بیشتری برای حل مسئله خود بیاید. سوالات در کوچینگ عموما غیرمستقیم هستند. | سؤالات مؤثر |
Presence /ˈprɛz(ə)ns/ | بودن در لحظه حال | حضور |
Professionalism /prəˈfɛʃ(ə)n(ə)lɪz(ə)m/ | رفتارهایی که نشان دهندۀ تابعیت کامل کوچ از قوانین ICFمیباشد. | حرفهایگری |
Psychotherapy /sʌɪkəʊˈθɛrəpi/ | معالجهی بیماران روحی که به شیوههای گوناگون انجام میپذیرد. | رواندرمانی |
Q
Word | توضیحات | کلمه |
R
Word | توضیحات | کلمه |
Refer//rəˈfər/ | یک کوچ باید بتواند تشخیص دهد چه زمانی و به چه شیوهای مراجع خود را به یک کوچ دیگریا یک درمانگر ارجاع دهد. | ارجاع دادن |
Reflective practice | تمرین ذهنی | |
Regulate //ˈreɡyəˌlāt/ | یکی از دستاوردهای کوچینگ برای مراجع، تعدیل احساسات است. | تعدیل کردن |
Respect /rəˈspekt/ | احترام گذاشتن. بزرگداشت | |
Responsible/rəˈspänsəb(ə)l/ | در کوچینگ اعتقاد بر این است که تنها خود شخص مسئول رفتار و دستاوردهای خویش است. | مسئول، عهده دار |
S
word | توضیحات | کلمه |
self-knowledge | درکی که هر شخص از شخصیت و تواناییهای خود دارد. | خودشناسی |
Sociology /sōsēˈäləjē/ | مطالعهی علمی رفتارها و کنشهای اجتماعی یا گروهی انسان | جامعه شناسی |
Sponsor /ˈsɛnsə/ | حسگر | |
Stakeholder /ˈsteɪkhəʊldə/ | ذینفع | |
Statement /ˈsteɪtm(ə)nt/ | متنی که در آن وظایف کوچ و روند جلسات کوچینگ به طور واضح و دقیق نوشته شده و در اختیار مراجع قرار میگیرد. | قرارداد، شرح وظایف |
Strategy | استفاده از امکانات و برنامهریزی برای رسیدن به یک هدف مشخص | استراتژی |
Success /səkˈsɛs/ | موفقیت | |
Suffering /ˈsəf(ə)ring/ | آزار، مشقت و سختی | رنج |
Summarize /ˈsʌmərʌɪz/ | یکی از سطوح بازخورد مورد استفاده در کوچینگ | خلاصه کردن |
Support personnel | پرسنل پشتیبان | |
Systemic equality | برابری سیستماتیک |
T
word | توضیحات | کلمه |
Talent /ˈtalənt/ | توانایی فطری برای فراگیری یا انجام یک کار | استعداد |
Technique /tɛkˈniːk/ | تکنیک، شیوه انجام کار | |
Tool /tuːl/ | ابزارها در کوچینگ شامل سوالات موثر، بازخورد و… میباشد. | ابزار |
Trainer /ˈtreɪnə/ | مدرس | |
Transparency /tranˈsparənsi/ | شفافیت |
U
word | توضیحات | کلمه |
unethicalˌ/ənˈeTHək(ə)l/ | غیر اخلاقی |
V
word | توضیحات | کلمه |
Value//ˈvalyo͞o/ | اصولی که وجود آن به زندگی انگیزه میبخشد و مسیر زندگی را براساس آن هدایت میکنیم. 110 عنوان ارزش مشترک برای انسانها وجود دارد(مثل صلح، خانواده، ثروت و…) که اولویت آنها برای هر شخص متفاوت است. | ارزش |
W
word | توضیحات | کلمه |
Want//wänt, | عموما خواستهای که مراجع با آن وارد جلسهی کوچینگ میشود. | خواسته |
Way of thinking | شامل اعتقادات، باورها و خطاهای شناختی یک فرد. | طرز فکر. نحوه تفکر |
Will do | شامل اقداماتی که مراجع پس از جلسهی کوچینگ ماعهد به انجام آنها میشود. | اقدامات پیش رو |
X
word | توضیحات | کلمه |
Y
word | توضیحات | کلمه |
Z
word | توضیحات | کلمه |
مقالات پیشنهادی
محصولات پیشنهادی