طرح سؤالو پرسشگری از شگفتانگیزترین و مهمترین قوتهای انسان برای رسیدن به خواستهها و آرزوهایش محسوب میشود. دنیای سؤال بسیار حیرتانگیز و توصیفناپذیر است و دارای انرژی، نیروی تحول بخش و تأثیرپذیری است. هر سؤال شخصیت و نوع تفکر فرد را نشان میدهد و دقیقاً از طریق سؤالهای فرد میتوان کشف کرد که چگونه شخصیتی دارد! انسانها با سؤالهایشان شناخته میشوند و کیفیت سؤالات فرد کیفیت شخصیت او را نشان میدهد. میان خواستهها و سؤالات شما، پیوند و رابطه نزدیکی برقرار است و حتی میتوان اینگونه گفت که این دو دقیقاً همجنس و در واقع، یک چیز هستند.
بدون پرسیدن سؤال، هیچ چیزی نه به دست میآید، نه کشف میشود و نه خلق میگردد. سؤال در واقع، به ایجاد وضعیتی کمک میکند که در آن ذهن انسان فعال میشود. وقتی ذهن انسان به حرکت در میآید، انسان توانایی دید گستردهتر در زندگی خود را دارد. سؤال به عنوان یک کاتالیزور برای ایجاد تغییر عمل میکند. به طور کلی، هر چه سؤال مؤثرتر پرسشگری پرسیده شود، نتایج و تغییرات آن در زندگی ملموستر خواهد بود؛ اما اگر سؤال نپرسید و به عبارتی، به دانش کنونی خود تکیه کنید و یا در مورد مسائل زندگی خود سؤالهای درست مطرح نکنید، اقدامی هم در جهت رفع آن نخواهید کرد؛ زیرا در این مواقع انسان فکر میکند که بالاخره فرد دیگری، باهوشتر و تواناتر از او، میآید و این مشکل را حل میکند؛ اما باید بدانیم شخص دیگری در کار نیست! «با سؤال پرسیدن هرگز شکست نمیخورید.» مایک پفیل
پرسشگری، تحولی در مسیر زندگی
ورنا الن میگوید: «یک سؤال مهم و حیاتی، یک سؤال خلاقانه، توجه ما را جلب میکند. قدرت خلاقانه ذهن ما روی سؤال متمرکز میشود. برای پاسخ به سؤالهای خلاق، دانش امری ضروری است. این سؤالها دید ما را به دنیای جدید باز میکنند.» در واقع، زندگی یعنی تغییر مداوم که انسان در این تغییر حضور اصلی خواهد داشت. خاصیت سرعت بخشی سؤال به همین دلیل است که باعث اقدام به تغییر و حرکتی درست و پر انرژی در انسان میشود. نتیجه پرسیدن سؤال مناسب، تدبیر و ذکاوت است؛ اما اگر این تدبیر حاصل نشود، ما نمیتوانیم تغییر کنیم و به عبارتی از تغییر جا میمانیم. ذهن و اندیشه انسان هرچقدر برای پرسشگری آمادهتر باشد، توانایی بیشتری در طرح سؤال متناسب با هدف خود را خواهد داشت. ما باید سؤال را بخشی از شیوه اندیشه و کنش خویش ببینیم و در واقع اگر میخواهیم تحول بزرگی در زندگی و کار خود ایجاد کنیم، لازم است تحولی در نحوه تفکر خود به وجود آوریم و بالطبع، اگر تصمیم بر تحولی بزرگ در نحوه تفکر خود داریم، باید چگونگی طرح سؤالات قدرتمند و جدید را بیاموزیم. سؤال قدرتمند سؤالی است که هدایتگر باشد؛ سؤالی است که بیوقفه و همواره خلاق باشد و باعث ایجاد تحول در انسان و زندگیاش شود. ما با طرح سؤال، خود را به دیگران نشان میدهیم و کسانی که هدف مشترکی با ما دارند به سوی ما جذب میشوند؛ بنابراین تا سؤال در ذهن شما شکل نگیرد، فکر کردن معنایی ندارد و لذا پاسخ به سؤالهای ذهن شما است که فرآیند تفکر را شکل میدهد. پس میتوان گفت جنس تفکر، طرح یک سؤال و جواب دادن به آن است و بدون تردید همانطور که گفته شد، کسانی که زندگی موفقی دارند، سؤالهای شگفتانگیزی از خود و زندگی خود داشتهاند.
آشنایی با ۴ گونه پرسش مهم و کلیدی
همه کشفیات و اختراعات بشر تا این لحظه از دل سؤالها به وجود آمده است. همانطور که ماریله گلدنبرگ در کتاب «هنر پرسشگری» گفته است: «پرسشی که پرسیده نشود، مانند دری است که باز نشده است.» اگر سؤالی نبود، اطمینان داشته باشید که کشفی یا اختراعی هم رخ نمیداد. برای شناخت بیشتر از نحوه پرسیدن سؤال، لازم است بدانیم که در یک نوع تقسیمبندی، چهار گونه با اهمیت طرح سؤال وجود دارد:
· سؤالهای تحلیلی: ما با این دسته سؤالات در واقع یک کل را به اجزای تشکیل دهنده تقسیم میکنیم؛ اما دلیل این کار چیست؟ به این دلیل که گاهی مشکلات و مسائل یک کل به دلیل مشکلاتی است که در یک یا چند جز آن وجود دارد. موفقیت در تفکر، به توانایی ما در شناسایی عناصر اندیشه بستگی خواهد داشت که این امر در گرو طرح سؤالاتی با محوریت این عناصر است. همانطور که میدانیم، یک کل تابعی از جزءها را تشکیل میدهد و اگر مشکلی در یک جزء رخ دهد، کل هم تحت تأثیر آن قرار میگیرد و به مشکل برمیخورد. در خصوص این نوع از سؤال، ساختار تفکرات مورد بررسی قرار میگیرند. یک روش بسیار قدرتمند برای تنظیم و ترتیب دادن به پرسشها، تمرکز بر مؤلفههای استدلال است. سؤال در مورد قصد و هدف نیز در این دسته قرار دارند. تصور کنید که شما از تفکرات افراد درک کاملی ندارید، مگر این که در مورد قصد و هدف او اطلاعاتی داشته باشید. از لحاظ تحلیلی سه نوع تحلیل سؤال داریم:
۱٫ تک سیستم: در این رویکرد شواهد و استدلال برای سیستم لازم است و با دانش و شناخت کافی به پاسخ صحیح میرسیم. (به طور مثال، ۴۷۵ به اضافه ۵۲۸ برابر با چه عددی است؟)
۲٫ بدون سیستم: این سیستم سؤال، به تعیین اولویت ذهنی روی آورده است. در واقع، یک ایده ذهنی است که امکان ارزیابی آن وجود ندارد. (به عنوان نمونه، چه سفری را ترجیح میدهید، سفر به کوهستان یا مناطق ساحلی؟)
۳٫ چند سیستم: این رویکرد نیازمند شواهد و استدلال در چند سیستم است که در آن از طریق قضاوت و داوری به بهترین و بدترین پاسخ میرسند. (چگونه با بهترین روش میتوان به مشکلات اقتصادی رسیدگی کرد؟)
· سؤالهای مفهومی: مفاهیم چه چیزهایی هستند؟ ما به کمک مفاهیم میتوانیم دریافتهای خود را به صورت دستهبندی، تقسیمبندی و طبقهبندیهای مختلف در بیاوریم و آن را مرتب کنیم. سؤالهای مفهومی سؤالهایی هستند که برای درک بیشتر، شفافسازی و تحلیل مفاهیم پرسیده میشود و در واقع مفاهیم نمایانگر نقشه ذهنی ما از جهان پیرامون ما هستند. ما از طریق مفاهیم، موقعیتها، رویدادها، روابط، اهداف و تجارب خود را شناسایی میکنیم. بسیاری از مسائل مهم، به چگونگی فهم ما از آنها بستگی دارند. برای مثال، اگر ما برای حیوانات حقی قائل نشویم و این موضوع را به خود تفهیم کنیم، درد کشیدن آنها برایمان مهم نیست؛ هر وقت که دوست داشته باشیم آنها را آزار میدهیم یا به هر روشی دلمان بخواهد از آنها نگهداری میکنیم. در واقع، به عنوان نوعی دارایی مادی به آنها مینگریم. حال اگر با نگاه انسانی به حیوانات بنگریم: به چه مفاهیمی بر خواهیم خورد؟ به طور کلی، سؤالات مفهومی به دو دسته ساده و پیچیده تقسیم میشوند. در روش پرسشگری ساده، سؤالات تنها از روی تعریف کلمات طرح میگردند و پاسخهای مشخصی دارند. بهترین راه برای پاسخ به این سؤالات فرهنگهای لغت هستند. حالا اجازه دهید به سؤالات مفهومی پیچیده بپردازیم. در این نوع پرسشگری، استانداردهای تعریف یک لغت یا کلمه رعایت نمیشوند. دیدگاهها و چشماندازهای مختلف، مفهوم را به این سو و آن سو میبرند. در نهایت، پاسخهای درست و نادرستی وجود خواهد داشت که در لحظه نمیتوان آن را پاسخ معین دانست. (به طور نمونه، کدامیک از قوانین ما عادلانه و کدامیک ناعادلانه هستند؟)
· سؤالهایی با محور ارزیابی: سؤالهایی هستند که برای بررسی اعتبار، کیفیت و تعیین ارزش کسی، پدیدهای یا چیزی پرسیده میشوند. ارزیابی تقریباً در تمام تجربههای انسانی وجود دارد و امری جداییناپذیر از آن محسوب میشود که در عین حال، میتواند به خوبی یا ضعیف انجام شود. به عبارتی، کیفیت تفکرات ما در سؤالاتی که طرح میکنیم پدیدار میشود. توانایی ما برای ارزیابی مؤثر وقایع و چگونگی عملکردمان، مستقیماً با کیفیت سؤالات مطرح شده از سوی ما تعیین میگردد. سؤالات ارزیابی نیز به دو صورت تک سیستمی و چند سیستمی مطرح میشوند. این سؤالات نباید با سؤالات ترجیحی اشتباه گرفته شود؛ چرا که عامل تعیینکننده سؤالات ترجیحی-تحلیلی، انتخاب ذهنی است. متفکران فرهیخته و معقول در پرسشگری خود، از استانداردهای فکری برای ارزیابی استدلال استفاده میکنند. این استانداردها شامل، وضوح، دقت، صحت، اهمیت، عمق، وسعت، منطق و انصاف میشوند، اما محدود به این موارد نیستند. متفکران زبده بهطور روزمره سؤالهایی را مطرح میکنند که این استانداردها را مورد هدف قرار دهند.
· سؤالهای خودشناسی: سؤالهایی درونگرا هستند که در نهایت به درک خود ما کمک میکنند. به طور کلی، میتوانیم هم در مورد جهان بیرونی خود و هم به طرح سؤالهای درونگرا و مرتبط با درمان درونی خود بپردازیم. سؤالاتی که در مورد خود میپرسیم بسیار در توسعه و رشد ما مؤثرند. اگر هرگز خود را زیر سؤال نبریم یعنی خود را مصون از خطا فرض کردهایم. غافل از این که خطاپذیری یکی از مشخصههای اصلی تعیینکننده انسان است؛ بنابراین، به عنوان متفکران توسعهیافته و به عنوان افرادی که آموختهاند ذهن خود را به دست بگیرند، به طرح سؤالاتی از خودمان میپردازیم. از این رو، باید سعی کنیم تا حد امکان، موانع موجود بر سر راه پرسشگری، در راستای خودشناسی را از میان برداریم؛ موانعی چون خودمحوری و خودپسندی. از طرف دیگر، در این مسیر شما به تفکر فروتن، شهامت فکری، همدلی و انتقال فکری، کمال و ثبات نیاز خواهید داشت.
نتیجهگیری
با توجه به مطالب فوق، شاید بتوان گفت که یکی از راههای خوشبختی، طرح سؤالات مناسب و بهجا است. چه بسا ممکن است با پرسشگری تغییر فاحشی در مسیر زندگی و اندیشه افراد صورت بگیرد که خود به کامیابی هر چه بیشتر منتهی گردد. آلبرت انیشتین در این باره میگوید: «اگر یک ساعت وقت داشتم که یک مشکل را حل کنم و زندگی من به راه حل بستگی داشت، ۵۵ دقیقه اول را برای تعیین سؤال مناسب صرف میکردم، زیرا اگر بتوانم سؤال مناسب را طرح کنم، توانایی حل مشکل را در کمتر از پنج دقیقه خواهم داشت.»