همدلی (Empathy)؛ شاید بارها و بارها با این واژه مواجهه شده باشیم، اما آیا به درستی با مفهوم و کاربرد آن در تعاملات و ارتباطات روزانه خود آگاهی داریم؟ چه قدر از اهمیت نقش همدلی در بهبود روابط بین فردی مان در محیط خانواده، کار، بین دوستان و سایر اجتماعاتی که با آن ها در تعامل هستیم، آگاهیم؟
بیاید در کنار هم، در این مقاله از فراکوچ به تعریف همدلی و ابعاد مهمی که این واژه پر رمز و راز و کاربردی در زندگی ما می تواند داشته باشد، نگاهی بندازیم.
فهرست مطالب
همدلی چیست؟
واژه انگلیسی “attention” به معنی “توجه”، از واژه لاتین “attendere” به معنی “رسیدن به” ریشه گرفته است. در تعریف ساده همدلی به معنای، توانایی سفر به درون طرف مقابل و درک احساسات و هیجانات او، همدلی تعبیر می شود تا بتوانیم احساسات و معنای درست کلمات را درک کنیم و با جست و جوی درون فرد مقابل بدون هیچ قضاوتی، دنیای درونش را کشف کنیم.
همدلی یعنی درک! به همین سادگی! یعنی بدانیم و بتوانیم بفهمیم که طرف مقابلمان از نظر هیجانی، روحی و ذهنی در چه وضعیتی قرار دارد. به عبارت دیگر، همدلی فرایندی ذهنی و متقابل است. وقتی با دیگران همدلی می کنیم، می فهمیم در چه وضعیتی قرار دارد؛ پس در ارتباط با او تصمیمات بهتری می گیریم.
همدلی از دیدگاه “کارل راجرز” به معنای:
درک دنیای شخصی طرف مقابل؛ انگار که دنیای خودتان است. همدلی یعنی حس کردن خشم، ترس و سردرگمی؛ چنانکه انگار حس خودتان بوده؛ بدون اینکه خشمگین شده، بترسید، یا سردرگم شوید.
“کرت مورتنسن” در کتاب قوانین کاریزما، به نقش همدلی در افزایش کاریزما پرداخته و همدلی را یکی از ویژگی های ذهنی و رفتاری افراد کاریزماتیک می داند.
“مارتین سلیگمن” یکی از ویژگی های مهم مورد توجه در روان شناسی مثبت گرا را همدلی می داند.
همدلی کردن درشرایط سخت و ناگوار می تواند شامل مراحل زیر باشد:
- درآغوش گرفتن؛
- نوازش کردن؛
- تایید کردن میزان درد و رنجی که می کشد؛
- سکوت کردن؛
- بیان جملاتی همچون خیلی باید برایت سخت بوده باشد؛ اصلا نمی توانم تصور کنم برتو چه گذشته است؛
- حمایت کنید “کاری هست که بتوانم برای تو انجام دهم؟”
- جایی برای درد ایجاد کنید”می خواهی درباره این مساله صحبت کنیم؟”
مهارت همدلی به سه دسته تقسیم می شود
- همدلی شناختی
مهارت همدلی شناختی به معنای توانایی شناسایی حالات دیگران را داشته باشید و ببینید که نسبت به مسائل پیش آمده چه دیدگاهی دارند. در این حالت لازم است موضوع را از نظر منطقی و شناختی بررسی کنیم. -
همدلی عاطفی
به هنگامی که صحبت از مهارت همدلی عاطفی می شود، بدین معناست که شما می توانید خود را از نظر عاطفی در جای طرف مقابل قرار دهید. در واقع فرد می تواند احساسات طرف دیگر را درک کند و به درستی به او واکنش نشان دهد. -
توجه همدلانه
توجه همدلانه که به شدت به همدلی احساسی مرتبط است، نه تنها شما را قادر می سازد حس کنید دیگران چه احساسی دارند، بلکه میتوانید بفهمید چه نیازی به شما دارند.
دسترسی به ظرفیت همدلی احساسی به ترکیب دو گونه توجه بستگی دارد: تمرکز حساب شده بر دریافت خودتان از احساسات فرد دیگر و شناخت آشکار ازچهره، صدا و دیگر نشانه های احساسی ظاهری فرد دیگر
بنابر یک نظریه عصبی، این واکنش توسط رادار مغزی در آمیگدالا که مخصوص احساس خطر است و در قشر پیش پیشانی با آزادشدن اکُس یتوسین که ماده شیمیایی محبت است، فعال می شود. این یعنی توجه همدلانه، احساسی دوسویه است. ما به صورت شهودی ناراحتی دیگران را مانند ناراحتی خودمان تجربه می کنیم.
همدلی در کوچینگ چگونه است؟
یعنی شما بتوانید احساسات کوچی و معنا و مفهوم آن را در لحظه درک کنید و به شیوه ای با او رفتار کنید که احساس کند کاملا درک شده است. انگار که جهان را از دریچه چشم مراجع می بینیم اشراف به آنچه همدلی است و آنچه نیست و کاربرد و کارکرد آن به ما کمک میکند، بستری برای شنیدن فعال و ارتباط مؤثر ایجاد کنیم و در چنین بستر امنی، چه بسیار سختیها که بر انسانها آسان خواهد شد و چه بسیار قفلهای احساسی که بازخواهد شد. همدلی یک کوچ قدرت اوست زیرا پایه و اساس گفتگو و ارتباط موثر است.
بسیاری از افراد همدلی را با همدری یکی می دانند. در همدردی کوچ بخاطر شرایط سختی که کوچی تجربه می کند غمگین و متاسف می شود و برای او دل می سوزاند. اما همدلی فضایی را برای مراجعه ایجاد می کند تا احساسات و درونیات خود را صادقانه در جلسه ی کوچینگ بازگو کند. همدلی تنها همراهی کردن با احساس مراجعه نیست بلکه به معنی این است که خود را دقیقا در جایگاه و شرایط او در نظر بگیریم و به مسئله نگاه کنیم.
چگونه در جلسه کوچینگ یک همدلی خوب داشته باشیم؟
-
قبل از ارتباط با مراجعه ابتدا با خودتان ارتباط بگیرید:
هیچ چیز جادویی تر از ایجاد یک ارتباط موثر با مراجع نیست. نکته اصلی در این مورد درک خود است، چطور می شود کوچ بتواند با مراجعه ارتباط برقرار کند در حالیکه در وهله اول احساسات خود را درک نکرده است؟! پس برای یک فرایند کوچینگ موثر ابتدا با احساسات و چشم اندازهای خود ارتباط برقرار کنید.
مدیر دپارتمان عصب شناسی اجتماعی مکس پلانک در مؤسسه علوم مغزی و رفتارشناسی در لایپزیگ آلمان، می گوید: برای درک احساسات دیگران نخست باید خودتان را درک کنید. -
بدون قضاوت باشید:
به خود اجازه بدهید بدون قضاوت در جلسات حضور داشته باشید. زیرا قضاوت جز قوانین جلسات کوچینگ نیست. وقتی قضاوت میکنیم یعنی ما مراجعه را بر اساس مدل ذهنی، الگوهای رفتاری خودمان ارزیابی میکنیم و این از ظرفیت همدلی ما کم می کند.
-
احساسات را شناسایی و درک کنید:
به احساسات مراجعه کاملا توجه کنید و درک کنید که از چه وضعیتی سخن می گوید.
-
احساسات را به هم ربط بدید:
ارتباط موثر بخش بزرگی از کوچینگ است و با تمرین حاصل می شود. همه ی احساسات مراجع را بشنوید و سعی کنید بین عواطفش ارتباط برقرار کنید.
-
شنونده خوبی باشید:
برای درک احساسات و عواطف پشت کلمات مراجع، لازم است عمیق بشنویم و در مورد سطوح گوش دادن آموزش ببینیم.
💥 فرصت استثنائی 💥
برای یادگیری دوره آموزش رایگان کوچینگ
فراکوچ و دریافت مدرک CCE همین حالا اقدام نمایید.
دوره آموزش رایگان کوچینگ
چگونه همدلی کنیم؟
برای تقویت همدلی سعی کنید زبان بدن کوچی را درک کنید به او فعالانه گوش دهید و از قضاوت، نصیحت، سرزنش برچسب و درشت و ریز نمایی پرهیز کنید.
همدلی را می توان در سه مرحله انجام داد
تسهیل:
فراهم سازی یک فضای سالم و غیر تهدید کننده تا کوچی بتواند افکار و احساساتش را به خوبی بیان کند.
دریافت:
احساسات و معانی که مراجعه تلاش می کند ابراز کند را بشناسید.
پاسخ:
به او نشان دهید چقدر به او توجه داشته و می خواهید شنونده احساسات و اندیشه های او باشید. احساسات او را پردازش و به خودش بازخورد دهید. روی نشانه های احساسی تمرکز کنید.
روش پیشنهادی برای تقویت همدلی: مصاحبه انگیزه
Motivational Interview یک متد گفت و گوی مبتنی بر همدلیست. در این سبک از مصاحبه تلاش میشود تا فرد با پیدا کردن “انگیزه”ای درونی بر تضادها و ناآرامیهایش غلبه کند. این انگیزه معمولا در راستای یک تغییر رفتاری قرار میگیرد. در سالهای اخیر از این روش در جلسات کوچینگ استفاده میشود و تحقیقات و مقالات مختلفی در راستای تبیین مراحل مختلف آن تدوین شدهاند.
برای شناخت بهتر این مصاحبه المانهایی برای آن در نظر گرفته شده است که به اختصار در ادامه میآید:
- درگیر کردن :
در این مرحله لازم است تا میان کوچ و فرد اعتماد ساخته شود و دو طرف بتوانند به خوبی به هم اعتماد کنند.
- متمرکز شدن:
در این مرحله با استفاده از گوش کردن فعال و بازتابنده سعی میشود تا آن بخش از انگیزههای فرد که میتواند منجر به تغییر رفتاری بشود شناسایی شده و با مخاطب در میان گذاشته شود. درگوش دادن دوهدف دنبال می شود دریافت اطلاعات وتصدیق تجربه طرف مقابل. شخصی که واقعا گوش می کند مدتی کوتاه چارچوب فکری خود راکنارمی گذارد وازدریچه چشم مخاطب به موضوع نگاه می کند یعنی اورادرک می کند وبه اواعتبار میبخشد این اعتبار همان چیزی است که احساس خود ارزشمندی را درفردتقویت می کند.
- برانگیختن:
با استفاده از مراحل قبل، و صحبت درباره “چرایی” این تغییر میتوان فرد را برای اقدام آماده کرد.
- برنامهریزی:
سپس با کمک خود فرد میتوان مسیری را طراحی کرد که فرد در آن بتواند با انگیزهای درونی در مسیر تغییر رفتاری مطلوبش حرکت کند.
تفاوت همدلی و همدردی
چندی پیش در سایت دویچه وله، در مورد تفاوت همدلی و همدردی گفته شد، همدردی حال جهان را نه تنها بهتر نمی کند بلکه می تواند منجر به افسردگی شود. در حالیکه، همدلی باعث بهبود حال افراد می شود و اثرات مثبت بسیاری دارد.
استرس ناشی از همدردی به گفته “تانیا زینگر” دانشمند علوم اعصاب شناختی موسسه پژوهشی ماکس پلانک، به هیچ کسی کمکی نمی کند، اما همدلی باعث ایجاد تاثیر یا تغییر مثبت بر وضعیت فرد شده و احساسات و هیجاناتش شنیده می شود.
درک شدن بدون قضاوت از مهم ترین خواسته هر انسانی جدای از نژاد، دین، سن، باور یا هر چیز دیگری است. با همدلی دقیقا بخش هایی از مغز که مرتبط با حس پاداش دادن است فعال می گردد که فعال شدن این بخش از مغز، تاثیر شگرفی بر سلامت جسمانی و روانی فرد می گذارد. از دیگر فواید همدلی، ترشح هورمون اکسی توسین و دوپامین در مغز است که باعث ایجاد شادمانی، رضایت و تعلق خاطر و امنیت در فرد می شود.
ارتباط نظریه ذهن و همدلی
طبق نظریه ذهن، توانایی تفاوت قائل شدن بین نیات، احساسات، خواسته ها و باورهای خود و دیگران، اصلی ثابت شده است. در واقع نظریه ذهن برپایه اشاره به ظرفیت شناختی که باعث معنادار و قابل درک شدن رفتارهای دیگران می شود، اشاره دارد.
اگرچه پژوهش های نوین، در مورد نقص های نظریه ذهن در افراد مبتلا به اختلالات شخصیتی، اسکیزوفرنی، کودکان اتیستیک، سندرم آسپرگر و … مواجه شده اند، اما این نظریه همچنان می تواند کاربردهای خاص درمانی خود را بر روی افرادی که با تشخیص اختلال از سوی روان شناسان مواجه نیستند داشته باشد.
برای مثال، نظریه ذهن بر رشد همدلی در زوجین و افزایش رضایت زناشویی و بهبود تعاملات آن ها کاربرد زیادی داشته، به نحوی که باعث بهتر شدن شرایط جسمانی، روانی و افزایش کیفیت رابطه زوجین و توانایی بازنمایی و درک درست حالات ذهنی آن ها از یکدیگر می شود. چه بسا مطالعات بیشتر در حوزه نورون های آینه ای دانسته های بیشتری را به روی پژوهشگران بگشاید.
همدلی با افرادی که به جای آنها بوده اید دشوارتر است!
در مجموعه پژوهش هایی که به تازگی انجام شده، به این نتیجه رسیدند که افرادی که در گذشته با چالش هایی روبه رو بوده اند (مانند طلاق یا از دست دادن موقعیت ترفیع) کمتر از آنهایی که هیچ تجربه مشابهی ندارند با فردی که با همان چالش رو به رو هستند همدلی میکنند.
در پژوهشی دلسوزی به نوجوانی که مورد آزار و اذیت همسالانش قرار گرفته بود، توجه شد. به تعدادی از شرکت کنندگان گفتند نوجوان توانست با موفقیت با این آزارها مقابله کند و به تعدادی دیگر گفتند که نوجوان از کوره در رفت و نتوانست با آنها مقابله کند. شرکت کنندگانی که خودشان در گذشته مورد آزار و اذیت همسالانشان قرار گرفته بودند، بیشتر از افرادی که این تجربه را نداشتند به نوجوانی که به خوبی از پس این مشکل برآمده بود دلسوزی کردند. اما درست مانند پژوهش های پیشین، شرکت کنندگانی که در گذشته اذیت شده بودند، به نوجوانی که نتوانسته بود این موقعیت را خوب اداره کند شفقت کمتری نشان دادند.
شکاف همدلی چیست؟
اما چرا این اتفاق رخ می دهد؟ این پدیده در دو حقیقت روانشناسی ریشه دارد: اول اینکه، معمولا مردم به سختی می توانند به یاد بیاورند که یک تجربه تا چه حد دردناک سخت بوده است. ما دشواری، دردناکی، استرس زا یا طاقت فرسا بودن تجارب را در گذشته مان به یاد داریم، اما این را دست کم می گیریم که آن تجربه در لحظه چقدر دردناک بوده است به این پدیده “شکاف همدلی” می گویند.
دوم اینکه، افرادی که در گذشته تجربه شرایطی سخت را داشته اند، می دانند که توانسته اند آن را با موفقیت پشت سر بگذارند. این باعث میشود تصور کنند خیلی خوب می توانند دشواری آن موقعیت را درک کنند و ترکیب دو احساسِ “نمی توانم به یاد بیاورم تا چه حد دشوار بوده” و “میدانم خودم توانستم پیروزمندانه از پس آن بربیایم” این باور را ایجاد میکند که به راحتی میتوان بر آن دشواری پیروز شد. این دریافت باعث کاهش حس همدلی دربرابر افرادی می شود که در حال مقابله با همان مشکل هستند.
برای همدلی موثرتر در فرایند کوچینگ بهتر است موارد زیر را در خود تقویت کنید:
- مهارت همدلی یکی از زیر پایه های جلسات کوچینگ است و می تواند به مانند یک بال پرواز به جلسات کوچینگ اوج دهد؛
-
واکنش های هیجانی و لحظه ای کمتری از خود نشان دهید؛
-
توانایی درک دیگران در شرایط مختلف؛
-
توانایی تفاوت ها را در انسان ها بپذیرید؛
-
هنگام همدلی به حرکات و حالات چهره ی طرف مقابل توجه کنید؛
-
از مقایسه کردن افراد، با دیگران خودداری کنید؛
-
در همدلی با افراد افراط نکنید؛
-
هنگام همدلی از سرزنش کردن افراد بپرهیزید؛
-
هنگام همدلی از دلسوزی و ترحم و ارائه ی راهحل خودداری کنید؛
-
برخوردار بودن از نگرش مثبت در مواجهه با هیجانات منفی افراد آسیب دیده؛
-
خوب گوش کردن؛
-
در زمان همدلی از مقایسه خودداری کنیم، زیرا به احساسات طرف مقابل لطمه وارد می کند؛
- شرایطی را برای باز کردن گره های فکری و عاطفی مراجعه ایجاد کنید؛
- نکته مهم در همدلی افراط نکردن در استفاده از این مهارت و غرق نشدن در احساسات مراجعه است؛
- و هرچه از این مهارت بیشتر استفاده کنیم ظرفیت همدلی کردن را در خود افزایش می دهیم؛
- سعی کنید تجارب مشابه خود از درد و رنج را در جلسات کوچینگ وارد نکنیم زیرا نه تنها به مراجعه کمک نمی کنیم بلکه امکان دارد ظرفیت همدلی مان کم شود؛
خطرِ همدلی
در همدلی کردن این خطر وجود دارد که در احساسات طرف مقابل غرق شویم زیرا هنگامی که می بینیم فردی درد می کشد مغز ما سیگنال های می فرستد که نشان می دهد مراکز درد در بدن ما ان رنج و درد را بازتاب می دهند. اما می توان جلوی این واکنش خودکار را گرفت . به نظر می رسد این بی حسی عمدی توسط محل اتصال لوب گیجگاهی و لوب آهیانه و مناطقی از قشر پیش پیشانی در مغز، یعنی مداری که با حذف احساسات، تمرکز را تقویت میکند، فعال می شود. این اتفاق زمانی در مغز می افتد که باید از احساسات دیگران فاصله بگیرید تا بتوانید آرامش خود را حفظ کرده و به آنها کمک کنید.
جمع بندی:
هرانسانی دنیایی دارد وبرای ورود به آن بایدبتوانیم دریچه ای رو به آن بازکنیم وهمدلی کلید ما برای گشودن این دریچه است. کلیدواژه هایی چون خودشناسی، جهان بینی، درک عواطف واحساسات، تعادل بین فکر و احساس آگاهانه، ارتباط، امنیت، اعتماد، احترام، گوش کردن فعال و… همه و همه درشکل گیری و ایجاد رابطه ای همدلانه نفش دارند.
همدلی رکن اساسی در روابط انسانی و فرآیند کوچینگ؛ محکمترین، کوتاهترین و در عین حال زیباترین پل ارتباطی بین کوچ و مراجع است.
با تشکر از شما که وقت خودتان را برای مطالعه این مقاله صرف نمودید. اگر نیاز به مشاوره و راهنمایی در خصوص دوره های آموزش کوچینگ فراکوچ را دارید، میتوانید با مشاوران تیم فراکوچ در میان بگذارید.
فرم درخواست مشاوره دوره آموزشی
مشاوره آموزشی رایگان
شما این فرصت را دارید، با تکمیل فرم زیر، قبل از انتخاب دوره آموزشی مناسب خود، از مشاوره رایگان کارشناسان آموزشی مجموعه فراکوچ استفاده نمائید.