همدلی بال پرواز جلسه ی کوچینگ

ای بسا هند و و ترک  هم زبان ای بسا دو ترک چون بیگانگان

پس زبانِ محرمی، خود، دیگر است همدلی از هم زبانی بهتر است

همدلی چیست ؟

واژه انگلیسی “attention” به معنی توجه، از واژه لاتین  attendere به معنی ” رسیدن به ” ریشه گرفته است.  این تعریفی است کامل که بر تمرکز بر دیگران اشاره دارد و بنیان همدلی و توانایی برقراری روابط اجتماعی را تشکیل می دهد. همدلی و توانایی برقراری روابط اجتماعی، ستو نهای دوم و سومِ هوش هیجانی هستند )نخستین آن خودآگاهی است(.

برخی هم این اصطلاح را با حالاتی مثل ترحم، مهربانی و  گوش سپردن به درد دل دیگران  می شناسند اما اصطلاح  همدلی در دانش روانشناسی دربرابر واژۀ ”  ” empathy وضع شده است شاید این اصطلاح برای رساندن مفهوم empathy چندان رسا نباشد؛ پس کمی توضیح لازم است :  همدلی یعنی درک ! به همین سادگی! یعنی بدانیم و بتوانیم بفهمیم که طرف مقابلمان از نظر هیجانی، روحی و ذهنی در چه وضعیتی قرار دارد. به عبارت دیگر، همدلی فرایندی ذهنی و متقابل است.

وقتی با دیگری همدلی می کنیم،  می فهمیم در چه وضعیتی قرار دارد؛ پس در ارتباط با او تصمیمات بهتری  می توانیم بگیریم همدلی نشانۀ انسا نبودن ماست!  امروزه کلمه ی همدلی را در شرایط و زمینه های زیادی می شنویم . انچه که مهم است درک درست این واژه و معنای ان است . همدلی واقعا چیست ؟ و اهمیت این مهارت در جلسات کوچینگ چیست ؟

همدلی  از دیدگاه کارل راجرز به معنای درک دنیای شخصی طرف مقابل؛ انگار که دنیای خودتان است. همدلی یعنی حس کردن خشم، ترس و سردرگمیِ مراجعه؛ چنان‌که انگار حس خودتان بوده؛ بدون این‌که خشمگین شده، بترسید، یا اینکه سردرگم شوید. کرت مورتنسن در کتاب قوانین کاریزما ، به نقش همدلی در افزایش کاریزما پرداخته و همدلی را یکی از ویژگی های ذهنی و رفتاری افراد کاریزماتیک می داند .  مارتین سلیگمن یکی از ویژگی های مهم مورد توجه در روان شناسی مثبت گرا را همدلی می داند.

همدلی در کوچینگ چگونه است ؟ یعنی شما بتوانید احساسات کوچی و معنا و مفهوم ان را در لحظه درک کنید و به شیوه ای با او رفتار کنید که احساس کند کاملا درک شده است . انگار که جهان را از دریچه چشم مراجعه می بینیم اشراف به آنچه همدلی است و آنچه نیست و کاربرد و کارکرد آن به ما کمک می‌کند، بستری برای شنیدن فعال و ارتباط مؤثر ایجاد کنیم و در چنین بستر امنی، چه بسیار سختی‌ها که بر انسان‌ها آسان خواهد شد و چه بسیار قفل‌های احساسی که بازخواهد شد. همدلی یک کوچ قدرت اوست زیرا پایه و اساس گفتگو وارتباط موثر است .

بسیاری از افراد همدلی را با همدری یکی می دانند . در همدردی کوچ بخاطر شرایط سختی که کوچی تجربه می کند غمگین و متاسف می شود و برای او دل می سوزاند .  اما همدلی فضایی را برای مراجعه ایجاد می کند تا احساسات و درونیات خود را صادقانه در جلسه ی کوچینگ بازگو کند . همدلی تنها همراهی کردن با احساس مراجعه نیست بلکه به معنی این است که خود را دقیقا در جایگاه و شرایط او در نظر بگیریم و به مسئله نگاه کنیم .

مهارت همدلی به  سه دسته قسمت تقسیم می شود:

  • همدلی شناختی

  • همدلی عاطفی

  • توجه همدلانه

به هنگامی که صحبت از مهارت همدلی شناختی می شود، یعنی اینکه توانایی شناسایی حالات دیگران را داشته باشید و ببینید که نسبت به مسائل پیش آمده چه دیدگاهی دارند. در این حالت لازم است موضوع را از نظر منطقی و شناختی از نظر دیگران بررسی کنیم.

به هنگامی که صحبت از مهارت همدلی عاطفی می شود، بدین معناست که شما می توانید خود را از نظر عاطفی در جای طرف مقابل قرار دهید. در واقع فرد می تواند احساسات طرف دیگر را درک کند و به درستی به او واکنش نشان دهد. اما توجه همدلانه که  به شدت به همدلی احساسی مرتبط است، نه تنها شما را قادر می سازد حس کنید دیگران چه احساسی دارند، بلکه میتوانید بفهمید چه نیازی به شما دارند.  دسترسی به ظرفیت همدلی احساسی به ترکیب دو گونه توجه بستگی دارد:  تمرکز حساب شده بر دریافت خودتان از احساسات فرد دیگر و شناخت آشکار ازچهره، صدا و دیگر نشانه های احساسی ظاهری فرد دیگر

بنا بر یک نظریه عصبی، این واکنش توسط رادار مغزی در آمیگدالا که مخصوص احساس خطر است و در قشر پیش پیشانی با آزادشدن اکُس یتوسین که ماده شیمیایی محبت است، فعال می شود. این یعنی توجه همدلانه، احساسی دوسویه است. ما به صورت شهودی ناراحتی دیگران را مانند ناراحتی خودمان تجربه می کنیم.

در همدلی کردن این خطر وجود دارد  که در احساسات طرف مقابل غرق شویم زیرا هنگامی که می بینیم فردی درد می کشد مغز ما سیگنال های می فرستد که نشان می دهد مراکز درد در  بدن ما ان رنج و درد را بازتاب می دهند. اما می توان جلوی این واکنش خودکار را گرفت .  به نظر می رسد این بی حسی عمدی توسط محل اتصال لوب گیجگاهی و لوب آهیانه و مناطقی از قشر پیش پیشانی در مغز، یعنی مداری که با حذف احساسات، تمرکز را تقویت میکند، فعال می شود. این اتفاق زمانی در مغز می افتد که باید از احساسات دیگران فاصله بگیرید تا بتوانید آرامش خود را حفظ کرده و به آنها کمک کنید.

همدلی با افرادی که به جای آنها بوده اید دشوارتر است !

در مجموعه پژوهش هایی که به تازگی انجام شده ، به این نتیجه رسیدند که افرادی که در گذشته با چالش هایی روبه رو بوده اند )مانند طلاق یا ازدست دادن موقعیت ترفیع(، کمتر از آنهایی که هیچ تجربه مشابهی ندارند با فردی که با همان چالش رو به رو  هستند همدلی میکنند. به عنوان مثال در پژوهشی  که شفقت در مقابل فردی بیکار را بررسی کردند . بیشتر از ۲۰۰ نفر، داستان مردی را خواندند که باوجود تلاش بسیار، نمی توانست کار پیدا کند و سرانجام مجبور شد به فروش موادمخدر دست بزند. به این نتیجه رسیدند افرادی که تجربه یک دوره بیکاری را داشتند کمتر از افرادی که آن زمان بیکار بودند یا این تجربه را در زندگی خود نداشتند به این مرد شفقت نشان دادند و بیشتر او را قضاوت کردند .

در پژوهش دیگری دلسوزی به نوجوانی که مورد آزارواذیت  همسالانش قرار گرفته بود، مطالعه شد . به تعدادی از شرکت کنندگان گفتند نوجوان توانست با موفقیت با این آزارها مقابله کند و به تعدادی دیگر گفتند که نوجوان ا ز کور ه در رفت و نتوانست با آنها مقابله کند. شرکت کنندگانی که خودشان در گذشته مورد آزار و اذیت همسالان شان قرار گرفته بودند، بیشتر از افرادی که این تجربه را نداشتند به نوجوانی که به خوبی از پس این مشکل برآمده بود دلسوزی کردند. اما درست مانند پژوهش های پیشین، شرکت کنندگانی که در گذشته اذیت شده بودند، به نوجوانی که نتوانسته بود این موقعیت را خوب اداره کند شفقت کمتری نشان دادند.

اما چرا این اتفاق رخ می دهد ؟ این پدیده در دو حقیقت روانشناسی  ریشه دارد: اول اینکه ، معمولا مردم به سختی می توانند به یاد بیاورند که یک تجربه تا چه حد دردناک سخت بوده است. ما دشواری، دردناکی، استرس زا یا طاقت فرسا بودن تجارب را در گذشته مان به یاد داریم، اما این را دست کم می گیریم که آن تجربه در لحظه چقدر دردناک بوده است به این پدیده  » شکاف همدلی «  می گویند .

دوم اینکه، افرادی که در گذشته تجربه شرایطی سخت را داشته اند،  می دانند  که می توانسته اند

آن را با موفقیت پشت سر بگذارند. این باعث میشود تصور کنند خیلی خوب  می توانند دشواری آن موقعیت را درک کنند و ترکیب دو احساس »  نمی توانم به یاد بیاورم تا چه حد دشوار بوده «  و ،» میدانم خودم توانستم پیروزمندانه از پس آن بربیایم « این باور را ایجاد میکند که به راحتی  میتوان بر آن دشواری پیروز شد. این دریافت باعث کاهش حس همدلی دربرابر افرادی می شود که در حال مقابله با همان مشکل هستند.

چگونه یک همدلی خوب داشته باشیم ؟

قبل از ارتباط با مراجعه ابتدا با خودتان ارتباط بگیرید :

هیچ چیز جادویی تر از ایجاد یک ارتباط موثر  با مراجعه نیست . نکته اصلی در این مورد درک خود است زیرا چطور ممکن است کوچ بتواند با مراجعه ارتباط برقرار کند در حالیکه در وهله اول  احساسات خود را درک نکرده است ؟! پس برای یک فرایند کوچینگ موثر ابتدا با احساسات و چشم اندازهای خود ارتباط برقرار کنید . مدیر دپارتمان عصب شناسی اجتماعی مکس پلانک در مؤسسه علوم مغزی و رفتارشناسی در لایپزیگ آلمان، می گوید : برای درک احساسات دیگران نخست باید خودتان را درک کنید

بدون قضاوت باشید :

 به خود اجازه بدید بدون قضاوت در جلسات حضور داشته باشید . زیرا قضاوت جز قوانین جلسات کوچینگ نیست . وقتی قضاوت میکنیم یعنی ما مراجعه را  بر اساس مدل ذهنی، الگوهای رفتاری خودمان ارزیابی میکنیم و این از ظرفیت همدلی ما کم می کند .

احساسات را شناسایی و درک کنید :

به احساسات مراجعه کاملا توجه کنید و درک کنید که از چه وضعیتی سخن می گوید .

 احساسات را به هم ربط بدید :

ارتباط  موثر بخش بزرگی از کوچینگ است و با تمرین حاصل می شود . همه ی احساسات مراجع را بشنوید و سعی کنید بین عواطفش ارتباط برقرار کنید

 شنونده خوبی باشید :

برای درک احساسات و عواطف پشت کلمات مراجع لازم است عمیق بشنویم و در مورد سطوح گوش دادن اموزش ببینیم .

چگونه همدلی کنیم ؟

برای تقویت همدلی سعی کنید زبان بدن کوچی را درک کنید به او فعالانه گوش دهید و از قضاوت ، نصیحت ، سرزنش برچسب و درشت و ریز نمایی  پرهیز کنید .

همدلی را می توان در سه مرحله انجام داد :

تسهیل :

فراهم سازی یک فضای سالم و غیر تهدید کننده تا کوچی بتواند افکار و احساساتش را به خوبی بیان کند

 دریافت :

احساسات و معانی که مراجعه تلاش می کند ابراز کند را بشناسید

پاسخ :

به او نشان دهید چقدر به او توجه داشته و می خواهید شنونده احساسات و اندیشه های او باشید . احساسات او را پردازش و به خودش بازخورد دهید . روی نشانه های احساسی تمرکز کنید .

برای همدلی موثر تر در فرایند کوچینگ  بهتر است موارد زیر را در خود تقویت کنید مانند :

  • واکنش های هیجانی و لحظه ای کمتری از خود نشان دهید

  • توانایی درک دیگران در شرایط مختلف

  • توانایی تفاوت ها را در انسان ها بپذیرید

  • هنگام همدلی به حرکات و حالات چهره ی طرف مقابل توجه کنید

  • از مقایسه کردن افراد ، با دیگران خودداری کنید. 

  • در همدلی با افراد افراط نکنید.

  • هنگام همدلی از سرزنش کردن افراد بپرهیزید.

  • هنگام همدلی از دلسوزی و ترحم و ارائه ی راهحل خودداری کنید. 

  • برخوردار بودن از نگرش مثبت در مواجهه با هیجانات منفی افراد آسیب دیده

  • خوب گوش کردن

  • در زمان همدلی از مقایسه خودداری کنیم، زیرا به احساسات طرف مقابل لطمه وارد می کند

در نهایت مهارت همدلی یکی از زیر پایه های جلسات کوچینگ است و می تواند به مانند یک بال پرواز به جلسات کوچینگ اوج دهد و شرایطی را برای باز کردن گره های فکری و عاطفی مراجعه ایجاد کند . نکته مهم در همدلی افراط نکردن در استفاده از این مهارت  و غرق نشدن در احساسات مراجعه است . همدلی در جلسات کوجینگ فرایندی که نیاز به یادگیری و تمرین دارد .  و هرچه از این مهارت بیشتر استفاده کنیم ظرفیت همدلی کردن را در خود افزایش می دهیم .

و نکته اخر اینکه در فرانید همدلی سعی کنیم تجارب مشابه خود از درد و رنج را در جلسات کوچینگ وارد نکنیم زیرا نه تنها به مراجعه کمک نمی کنیم بلکه امکان دارد ظرفیت همدلی مان کم شود

حلیمه کمشکی 

دانشپذیر گروه ۴۱

آکادمی بین المللی فراکوچ

این مقاله توانسته چقدر به شما کمک کند؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *