در زندگی روزمرهمان، با تعداد بیشماری از انتخابها و تصمیمات مواجه میشویم. از انتخاب های کوچک مثل انتخاب وعدههای غذایی تا انتخابهای بزرگ مانند شغل، زندگی عاطفی، یا تحصیلات، همه این انتخابها تأثیرات مهمی در زندگی ما دارند. در این مقاله از فراکوچ، به معرفی و بررسی روانشناسی تئوری انتخاب (choice theory) میپردازیم که به ما کمک میکند روشنتر و هوشمندانهتر انتخاب کنیم.
فهرست مطالب
تئوری انتخاب چیست؟
تئوری انتخاب (choice theory) یک چارچوب مهم در روانشناسی است که به ما درک بهتری از فرآیند تصمیمگیری افراد در موقعیتهای مختلف ارائه میدهد. این تئوری به ما کمک میکند تا فهم بیشتری از عواملی که در تصمیمگیریها نقش دارند، پیدا کنیم و تصمیمهای بهتری بگیریم.
در تعریف تئوری انتخاب می توان گفت:
تئوری انتخاب به مجموعهای از مفاهیم و اصولی اطلاق میشود که نحوه تصمیمگیری افراد را توضیح میدهد. این تئوری فرضیاتی را در مورد عواملی که بر تصمیمگیریها اثر میگذارند، ارائه میدهد و به ما کمک میکند تا فرآیند تصمیمگیری را بهبود بخشیم. تئوری انتخاب به ما میگوید که تصمیمگیریها به تأثیرات محیطی، انتظارات شخصی، ارزشها و باورهای فرد وابسته اند.
تاریخچه تئوری انتخاب
تاریخچه تئوری انتخاب به دهههای قرن بیستم بازمیگردد. در اوایل این دهه، روانشناسانی مانند “هربرت سایمون” و “ریچارد تالر” ابتداییترین مفاهیم این تئوری را تبیین کردند. آنها به مطالعه فرآیند تصمیمگیری و عواملی که در آن دخیل هستند، پرداختند. این مفاهیم به مرور زمان توسعه یافت و توسط سایر روانشناسان نیز تحقیق شد.
یکی از مهمترین رویدادهای تاریخی مرتبط با تئوری انتخاب، انتشار کتاب “تئوریهای تصمیمگیری در روانشناسی و مدیریت” نوشته “هربرت سایمون” در سال ۱۹۵۷ بود. این کتاب بهطور جامع به تفسیر فرآیند تصمیمگیری انسانها پرداخت و مفاهیمی از جمله تصمیمپذیری محدود، رفتار اقتصادی و مفهوم اراده را مورد بحث قرار داد.
از آن زمان به بعد، تئوری انتخاب به یکی از مباحث مهم در روانشناسی تبدیل شد و تحت تأثیر تحقیقات بیشتر، توسعه یافت. امروزه، این تئوری به عنوان یک ابزار قدرتمند در مطالعه رفتارهای انسانی و تصمیمگیریها مورد استفاده قرار میگیرد.
عوامل مؤثر بر انتخابها در تئوری انتخاب
در تئوری انتخاب، عوامل متعددی وجود دارند که بر فرآیند تصمیمگیریها و انتخابهای افراد تأثیر میگذارند و به طور مستقیم شکلدهنده رفتارها و انتخابهایشان هستند. در این بخش، به بررسی عوامل مؤثر بر انتخابها در تئوری انتخاب میپردازیم.
تجربیات گذشته
تجربیات گذشته از جمله مهمترین عواملی هستند که بر تصمیمات افراد در آینده تأثیر میگذارند. تجربیات افراد به عنوان یک مجموعه از اطلاعات، در فرآیند تصمیمگیری به کار میروند. این تجربیات میتوانند به عنوان نقطه مقایسه و مرجعی برای ارزیابی گزینههای مختلف در تصمیمگیریها عمل کنند.
محیط اجتماعی و فرهنگ
محیط اجتماعی و فرهنگی که افراد در آن زندگی میکنند، نیز نقش مهمی در تصمیمگیریها دارد. ارزشها، انتظارات و عادات موجود در جامعه میتوانند الگوهای خاصی از تصمیمگیری را تحت تأثیر قرار داده و به عنوان معیارهای اصلی در انتخابهای فردی عمل کنند.
انتظارات شخصی
انتظارات شخصی از نتایج و عواقب انتخابها نیز به طور قابل توجهی بر تصمیمات افراد تأثیر میگذارند. افراد با توجه به انتظاراتی که از نتایج تصمیمات دارند، به انتخابهای خود پی میبرند. این انتظارات ممکن است بر اساس تجربیات گذشته یا شرایط فعلی شخص شکل گیرند.
ارزشها و باورها
ارزشها و باورها نیز از عوامل مؤثر در تصمیمگیریها هستند. این اصول و اعتقادات شخصی به عنوان یک راهنما در تصمیمگیریها عمل میکنند. انتخابها ممکن است بر اساس اهمیتها و ارزشهای شخصی انجام شوند و باورهای فرد نیز تصمیمات را تحت تأثیر قرار میدهند.
شرایط اقتصادی
شرایط اقتصادی میتوانند به طور مستقیم تصمیمات را تحت تأثیر قرار دهند. عواملی مانند درآمد، هزینهها و شرایط اقتصادی کلان میتوانند در انتخابها نقش داشته باشند. افراد در تصمیمگیریهای خود به شرایط مالی واکنش نشان میدهند.
معرفی تئوریهای تصمیمگیری
تئوریهای تصمیمگیری مجموعهای از مدلها، الگوها و فرضیات هستند که به ما درک بهتری از چگونگی فرآیند تصمیمگیری افراد و گروهها را ارائه میدهند. این تئوریها به ما کمک میکنند تا روند تصمیمگیری را در موقعیتهای مختلف تجزیه و تحلیل کنیم و عوامل مؤثر بر انتخابها را درک کنیم. در اینجا، به معرفی چند تئوری معروف تصمیمگیری میپردازیم:
تئوری تصمیمگیری تحلیلی–عقلایی (Rational Analytical Decision Maker)
تئوری تصمیمگیری تحلیلی – عقلایی به معنای انتخاب گزینهها بر اساس فرآیند منطقی و تحلیل دقیق است. در این تئوری، تصمیمگیرنده به منظور رسیدن به نتیجهای بهینه و منطقی از تحلیل دقیق و بررسی گزینهها استفاده میکند.
ویژگیهای تصمیمگیری تحلیلی – عقلایی
- جمعآوری و تحلیل اطلاعات: در این رویکرد، تصمیمگیرنده ابتدا تلاش میکند تا تمام اطلاعات موردنیاز را جمعآوری کند. سپس این اطلاعات را به دقت تحلیل و ارزیابی میکند تا به تصمیمی با اساس منطقی برسد.
- ارزیابی گزینهها: در این مرحله، تصمیمگیرنده تمام گزینههای ممکن را شناسایی میکند و آنها را با توجه به معیارهای مشخصی ارزیابی میکند. این معیارها میتوانند شامل منافع، هزینهها، ریسکها و موارد دیگر باشند.
- انتخاب بهترین گزینه: با تحلیل و ارزیابی دقیق، تصمیمگیرنده به بهترین گزینه برای رسیدن به هدفهای خود میرسد. این گزینه به طور منطقی مناسبترین و بهینهترین راه حل را نمایان میکند.
- اجرای تصمیم: بعد از انتخاب گزینه بهترین، تصمیمگیرنده به اجرای تصمیم میپردازد. این اجرا به شکلی دقیق و با دقت انجام میشود تا نتایج مطلوب به دست آید.
مزایای تصمیمگیری تحلیلی – عقلایی
- منطقیترین راه حل: این رویکرد به تصمیمگیرنده کمک میکند که برا تحلیل دقیق و منطقی بهترین راه حل را انتخاب کند.
- کاهش ریسک: انتخاب گزینهها بر اساس تحلیل دقیق میتواند به کاهش ریسک و اشتباهات در تصمیمگیری کمک کند.
- استفاده از اطلاعات: این رویکرد به تصمیمگیرنده اجازه میدهد از تمام اطلاعات موجود استفاده کند و به شکل بهینه تصمیم بگیرد.
محدودیتها و نقدها
- زمان مصرفی: انجام تحلیل دقیق ممکن است زمانبر باشد و در مواردی که زمان محدود است، این رویکرد ممکن است مناسب نباشد.
- عدم در نظر گرفتن عواطف: این رویکرد به طور کامل از در نظر گرفتن عواطف و احساسات انسانها صرفنظر میکند که در برخی تصمیمات مهم ممکن است محدودیتهایی ایجاد کند.
تئوری تصمیمگیری تحلیلی–عقلایی (Rational Analytical Decision Maker)
تئوری تصمیمگیری تحلیلی – عقلایی به معنای انتخاب گزینهها بر اساس فرآیند منطقی و تحلیل دقیق است. در این تئوری، تصمیمگیرنده به منظور رسیدن به نتیجهای بهینه و منطقی از تحلیل دقیق و بررسی گزینهها استفاده میکند.
ویژگیهای تصمیمگیری تحلیلی – عقلایی
- جمعآوری و تحلیل اطلاعات: در این رویکرد، تصمیمگیرنده ابتدا تلاش میکند تا تمام اطلاعات موردنیاز را جمعآوری کند. سپس این اطلاعات را به دقت تحلیل و ارزیابی میکند تا به تصمیمی با اساس منطق برسد.
- ارزیابی گزینهها: در این مرحله، تصمیمگیرنده تمام گزینههای ممکن را شناسایی میکند و آنها را با توجه به معیارهای مشخصی ارزیابی میکند. این معیارها میتوانند شامل منافع، هزینهها، ریسکها و موارد دیگر باشند.
- انتخاب بهترین گزینه: با تحلیل و ارزیابی دقیق، تصمیمگیرنده به بهترین گزینه برای رسیدن به هدفهای خود میرسد. این گزینه به طور منطقی مناسبترین و بهینهترین راه حل را نمایان میکند.
- اجرای تصمیم: بعد از انتخاب گزینه بهترین، تصمیمگیرنده به اجرای تصمیم میپردازد. این اجرا به شکلی دقیق و با دقت انجام میشود تا نتایج مطلوب به دست آید.
مزایای تصمیمگیری تحلیلی – عقلایی
- منطقیترین راه حل: این رویکرد به تصمیمگیرنده کمک میکند که با تحلیل دقیق و منطقی بهترین راه حل را انتخاب کند.
- کاهش ریسک: انتخاب گزینهها بر اساس تحلیل دقیق میتواند به کاهش ریسک و اشتباهات در تصمیمگیری کمک کند.
- استفاده از اطلاعات: این رویکرد به تصمیمگیرنده اجازه میدهد از تمام اطلاعات موجود استفاده کند و به شکل بهینه تصمیم بگیرد.
محدودیتها و نقدها
- زمان مصرفی: انجام تحلیل دقیق ممکن است زمانبر باشد و در مواردی که زمان محدود است، این رویکرد ممکن است مناسب نباشد.
- عدم در نظر گرفتن عواطف: این رویکرد به طور کامل از در نظر گرفتن عواطف و احساسات انسانها صرفنظر میکند که در برخی تصمیمات مهم ممکن است محدودیتها ایجاد کند.
تئوری تصمیمگیری سیاسی–رفتاری (Political Behavioral Decision Maker)
تئوری تصمیمگیری سیاسی – رفتاری به معنای انتخاب گزینهها بر اساس تأثیرات سیاسی، قدرتها، تفاوتهای قدرت و رفتارهای اجتماعی است. در این رویکرد، تصمیمگیرنده در تصمیمگیریهای خود به تأثیرات قدرت و تواناییهای سیاسی توجه میکند.
ویژگیهای تصمیمگیری سیاسی – رفتاری
- تأثیرات قدرت: در این رویکرد، تصمیمگیرنده ممکن است تحت تأثیر تواناییها و قدرتهای اجتماعی و سیاسی افراد و گروهها باشد. تصمیمگیریها ممکن است با هدف حفظ یا افزایش قدرت انجام شوند.
- تفاوتهای اجتماعی: تصمیمگیریهای سیاسی ممکن است بر اساس تفاوتهای اجتماعی مانند جنسیت، طبقه اجتماعی و نژاد صورت گیرد. این تفاوتها میتوانند تصمیمات را تحتتأثیر قرار دهند.
- تعاملات اجتماعی: در تصمیمگیریهای سیاسی، تعاملات اجتماعی و روابط بین افراد و گروهها نقش مهمی ایفا میکند. تصمیمگیرنده ممکن است با توجه به ارتباطات و تعاملات اجتماعی خود به تصمیمات برسد.
مزایای تصمیمگیری سیاسی – رفتاری
- در نظر گرفتن تأثیرات قدرت: این رویکرد به تصمیمگیرنده کمک میکند تا تأثیرات قدرتها و تواناییهای سیاسی را در تصمیمگیریهای خود در نظر بگیرد.
- انطباق با محیط اجتماعی: تصمیمگیریهای سیاسی ممکن است با محیط اجتماعی و فرهنگی اطراف تطابق داشته باشند و با توجه به رفتارهای اجتماعی انجام شوند.
محدودیتها و نقدها
- تعارض منافع: انتخاب گزینهها ممکن است به دلیل تعارض منافع و تفاوتهای سیاسی مورد انتقاد قرار بگیرد.
عدم در نظر گرفتن جنبههای اخلاقی: این رویکرد ممکن است به دلیل تمرکز بر قدرتها و تأثیرات سیاسی، از در نظر گرفتن جنبههای اخلاقی غافل بشود.
همانطور که در شکل بالا نمایش داده شده است ترکیبی از تمامی تئوری های گفته شده می تواند موجب تسهیل در تصمیم سازی شود.
تئوری تصمیمگیری راش
تئوری تصمیمگیری راش یکی از اصولیترین و معروفترین تئوریهای تصمیمگیری است که توسط هربرت سایمون در دهه ۱۹۵۰ مطرح شد. این تئوری به ما درک بهتری از فرآیند تصمیمگیریهای انسانها ارائه میدهد و نشان میدهد چگونه ما در موقعیتهای مختلف تصمیمهایمان را میگیریم. تئوری تصمیمگیری راش بر پایه چهار مرحله اصلی تصمیمگیری ساختار یافته شده است:
- شناخت مشکل: در این مرحله، انسانها با تشخیص و تعریف دقیق مشکل روبرو میشوند. این مرحله شامل شناسایی اطلاعات موردنیاز، جمعآوری دادهها و تحلیل شرایط فعلی است.
- جمعآوری اطلاعات: در این مرحله، افراد تصمیمگیر تلاش میکنند تا تمام اطلاعات مرتبط با مشکل را جمعآوری کنند. این اطلاعات میتوانند از منابع مختلف مانند تجربیات گذشته و منابع آماری به دست آمده باشند.
- تعیین گزینهها: در این مرحله، افراد تمام گزینههای ممکن برای حل مشکل را تعیین میکنند. این گزینهها میتوانند موجودیتهای مختلفی از جمله اقدامات و تصمیمات مختلف باشند.
- انتخاب گزینه مناسب: در این مرحله، با تحلیل و ارزیابی گزینهها، یکی از گزینهها به عنوان بهترین و مناسبترین انتخاب برای حل مشکل انتخاب میشود. این انتخاب بر اساس معیارهای مختلفی مانند منافع، هزینهها، و اهداف شخصی انجام میشود.
تئوری تصمیمگیری راش نشان میدهد که انسانها در تصمیمگیریهایشان به دنبال رسیدن به نتیجهای منطقی و بهینه هستند. این تئوری به ما یادآوری میکند که تصمیمگیریها بر اساس فرآیند منطقی و مراحل مشخصی انجام میشود که به ما کمک میکند تا در مواقع مختلف بهترین تصمیمها را انتخاب کنیم.
تئوری تصمیمگیری سیمون
تئوری تصمیمگیری سیمون، نامی است که به نام هربرت سیمون، روانشناس و اقتصاددان معروف، معرفی شده است. این تئوری بر اساس مفهوم “رفتار محدود” به وجود آمده است که از طریق آن نشان داده میشود که انسانها در فرآیند تصمیمگیریهایشان از راهحلهایی استفاده میکنند که از نظر منطقی کامل نیستند. بلکه این راهحلها به دلیل محدودیتهای زمان، اطلاعات و تواناییها انتخاب میشوند.
به طور خلاصه، تئوری تصمیمگیری سیمون به ما نشان میدهد که انسانها در موقعیتهای تصمیمگیریشان اغلب از راهحلهای ساده و محدود استفاده میکنند که ممکن است از نظر منطقی کامل نباشند. این تئوری تاکید میکند که تصمیمات انسانها بر اساس محدودیتها و وضعیتهای خاص زمانی که تصمیمگیری را میگیرند، شکل میگیرند.
تئوری تصمیمگیری نفعگرا و ازدیادگرا
تئوری تصمیمگیری نفعگرا و ازدیادگرا دو دیدگاه متفاوت در مورد تصمیمگیریها و تصمیمات افراد را تشریح میکند. این دو تئوری به ارائه دو مدل مختلف از محورهایی که در تصمیمگیریها مؤثر هستند، میپردازند.
تئوری تصمیمگیری نفعگرا
تئوری نفعگرا معتقد است که افراد در تصمیمگیریهایشان به دنبال حداکثری کردن منافع و بهرهوری خود هستند. به عبارت دیگر، هنگام انتخاب یک گزینه، افراد سعی میکنند تا نتیجهای کسب کنند که بیشترین سود و منفعت را برای خود دارا باشد. این تئوری به فرآیند بهینهسازی و انتخاب گزینههایی با بازدهی بیشتر اشاره دارد.
تئوری تصمیمگیری ازدیادگرا
در مقابل، تئوری ازدیادگرا تصمیمگیریها را از دیدگاهی انسانمحور نزدیکتر میآورد. این تئوری بیان میکند که انسانها در تصمیمگیریهای خود تمایل دارند خطاها و اشتباهات گذشتهشان را تکرار نکنند و از تجربیات قبلیشان استفاده کنند. به عبارت دیگر، افراد در تصمیمگیریهایشان به دنبال اصلاح و بهبود تصمیمات قبلیشان هستند.
ترکیب دو تئوری
در واقعیت، بسیاری از تصمیمات انسانی ترکیبی از این دو تئوری هستند. افراد ممکن است در تصمیمگیریهایشان به همزیستی این دو دیدگاه روی آورند. به عبارت دقیقتر، آنها ممکن است تلاش کنند تا منافع و سود خود را حفظ کنند اما همچنین از تجربیات گذشتهشان نیز استفاده کرده و تصمیمات خود را بهبود دهند.
ویلیام گلاسر در تئوری انتخاب چه میگوید
در دههی ۱۹۵۰، ویلیام گلاسر، روانشناس آمریکایی، نظریهی تیوری انتخاب را معرفی کرد که به طور گستردهای در زمینههای مختلف مانند رفتار اقتصادی، روانشناسی، علوم اجتماعی و حتی علوم سیاسی به کار گرفته شده است. این نظریه به ما درک بهتری از مکانیسمهای انتخاب و ترجیحات افراد ارائه میدهد و میتواند در فهم بهتر رفتارها و تصمیمهای افراد به ما کمک کند.
در طول تاریخ، تفکراتی که به تشکیل تئوری انتخاب منجر شد، از مطالعات گوناگون در زمینههای مختلف نشأت گرفت. از ریشههای فلسفی تا مفاهیم اقتصادی، همه به نحوی در تکوین این نظریه دخیل شدند. برخی از پیشزمینههای مهم این نظریه عبارتاند از:
- نظریه انتخاب: مفاهیم اولیه تئوری انتخاب به مفاهیم انتخاب در اقتصاد اشاره دارد. این تفکر اساسی درباره تصمیمگیریهای اقتصادی و ترجیحهای افراد بود که به طور دقیقتر توسط ویلیام گلاسر در نظریه تیوری انتخاب مورد بررسی قرار گرفت.
- روانشناسی تجربی: روانشناسان مختلف مطالعاتی در زمینهی تصمیمگیری و رفتار انسانی انجام داده بودند که این تحقیقات به تأثیرگذاری در تکوین تئوری انتخاب کمک کرد.
- آمار و احتمال: مفاهیم مرتبط با آمار و احتمال نیز در تشکیل مبانی تئوری انتخاب دخیل بودهاند. این نظریه بر اصول آماری برای تحلیل تصمیمگیریها و ترجیحها بنا شده است.
- نظریه بازیها: تئوری بازیها و تحلیل تصمیمگیری در شرایط تعاملی نیز به توسعه این نظریه کمک کردهاند. این مفاهیم تئوری انتخاب را برای مطالعه تصمیمات در شرایط پیچیده تر و واقعیتر توانا کردهاند.
نظریه انتخاب در محیط کار
نظریه انتخاب در محیط کار یکی از مفاهیم مهم در حوزه مدیریت است که بر اساس آن، مدیران و رهبران سازمانی تصمیمات خود را در مورد انتخاب افراد، تخصیص منابع، اجرای پروژهها و سایر مسائل مربوط به محیط کار بر اساس شرایط واقعی و موجود انجام میدهند. این نظریه از اهمیت بالایی برخوردار است، زیرا تصمیمات صحیح در مورد انتخاب کارکنان و تخصیص منابع، میتوانند تأثیر قابل توجهی بر عملکرد و موفقیت سازمان داشته باشند.
در این نظریه، مدیران به عنوان افرادی که وظیفه تصمیمگیری در محیط کار را بر عهده دارند، با توجه به شرایط و محدودیتهای موجود، از بین گزینههای مختلفی که در اختیار دارند، تصمیم میگیرند. این تصمیمات ممکن است شامل انتخاب کارکنان برای پستهای شغلی خاص، تخصیص منابع مالی و فیزیکی، اجرای پروژهها و برنامهها، و حل مشکلات مختلف در محیط کار باشد.
مدیریت ریاستی، به مدیریتی اشاره دارد که اصول و ارزشهای ریاست و رهبری را در محیط کار به کار میبرد. در این نوع مدیریت، رهبران تلاش میکنند تا با استفاده از روشها و تکنیکهای ریاستی، افراد را مدیریت کرده و به دستاوردهای سازمانی دست یابند.
مدیریت ریاستی تأکید بر اهمیت رهبری دارد و رهبران باید تواناییهای لازم برای هدایت و الهام بخشی به اعضای تیم خود را داشته باشند. آنها باید بتوانند اهداف سازمان را به واضحیت تعریف کنند و از طریق هدایت تیم، اعضا را برای دستیابی به این اهداف متحرک نمایند.
ترکیب نظریه انتخاب و مدیریت ریاستی میتواند به مدیران کمک کند تا بهترین تصمیمات ممکن را در مورد انتخاب و مدیریت افراد در محیط کار بگیرند. با توجه به شرایط واقعی سازمان و با استفاده از اصول رهبری، مدیران میتوانند به طور هوشمندانهای تصمیمگیریهای خود را انجام دهند و اثربخشی سازمان را بهبود بخشند. برای این منظور، مدیران باید به دقت و با توجه به معیارهای مربوطه، افرادی را که برای پستهای شغلی مختلف در نظر دارند، انتخاب کنند و تواناییها و مهارتهای لازم برای انجام وظایف مربوطه را داشته باشند.
مدیریت ریاستی، مدیریت چندان پیچیده ای نیست. به طور کلی این نوع مدیریت از چهار عنصر تشکیل می شود:
- رئیس در تمام سطوح، تعیین تکلیف کرده و معیارها را مشخص میکند و در این راه به ندرت با کارمندانش مشورت میکند. رئیس اهل سازش نیست و کارمندان باید خود را با وظایفی که رئیس برای آنها تعیین کرده هماهنگ کنند در غیر این صورت باید عواقب تخطی خود را بپذیرند مثلاً شغلشان را از دست بدهند البته اگر هیچ اتحادیه یا نظام حمایتی مدونی در برابر قدرت رئیس وجود نداشته باشد. ولی هرچه رئیس بیشتر ریاست کند، کیفیت کار پایین تر می آید.
- رئیس معمولاً به جای آن که به کارمندانش نشان بدهد چطور کار کنند به کارمندانش دستور میدهد که چطور کار کنند و به ندرت نظر کارمندان را در مورد نحوه بهبود بخشیدن کارشان جویا می شود.
- رئیس یا کسی که رئیس خطاب میشود از کارها بازدید میکند. چون کارمندان در این ارزیابی دخالت ندارند اکثرشان فقط در حد گذران امور کار میکنند و بازرسان پیوسته تحت فشارند که کار بیکیفیت را زیر سبیلی رد کند این یک ترکیب ضد کیفیت است. وانگهی در محیط های رئیس، مدار کارمندانی که بیش از حد مقرر کار میکنند از سوی همکاران طرد میشوند چون کار در دنیای کیفی این کارمندان هرگز جایی نداشته است ایده انجام کار با کیفیت به ندرت به ذهنشان خطور میکند. آنها شعارهای مرتبط با کیفیت را که جزء ثابت محیطهای کار ریاستی است مسخره میکنند.
- وقتی کارمندان در برابر رئیس مقاومت میکنند، رئیس برای آن که آنان به خواسته هایش گردن بنهند، به تنبیه و تهدید متوسل میشود. او با این کار محیط کاری میسازد که مدیرانش از بالا تا پایین رقیب یکدیگرند و از قوانین واهمه دارند رئیس فکر میکند رقابت درست است و همکاری کردن با کارمندان مخرب است.
شش اصل از نظریه انتخاب
ما با استناد به این شش اصل بدیهی میتوانیم آزادی شخصی خود در انتخاب هایمان را تعریف کرده یا تعریف مجدد کنیم:
- ما فقط رفتار خودمان را میتوانیم کنترل کنیم. در عمل هیچ کس نمیتواند ما را مجبور کند کاری را که نمیخواهیم انجام بدهیم انجام بدهیم، مگر آن که ما را به شدت تنبیه یا تهدید به مرگ کند. وقتی هم کاری را زیر فشار تنبیه انجام میدهیم به ندرت آن را خوب انجام می دهیم.
- ما فقط به دیگران اطلاعات میدهیم و از دیگران اطلاعات میگیریم حق انتخاب مان نیز در این است که با این اطلاعات چگونه برخورد کنیم.
- وقایع دردناک گذشته اگرچه با شخصیتی که هم اکنون داریم، رابطه دارند ولی زنده کردن دوباره آنها کمک چندانی به کاری که هم اکنون باید انجام بدهیم یعنی بهبود بخشیدن رابطهٔ کنونی مهممان نمیکنند. طبق این اصل، ما میتوانیم خودمان را از دام این طرز فکر آزاد کنیم که قبل از پرداختن به زمان حال خود باید گذشته را بشناسیم. زنده کردن قسمتهایی از گذشته که لذتبخش بوده، خوب است ولی باید غم و غصه ها را ول کنیم ما معمولاً می دانیم در گذشته چه اتفاقاتی افتاده ولی وقتی این اتفاقات خیلی دردناک هستند دستگاه خلاق مان وارد عمل میشود و این خاطرات آزاردهنده و دردناک را پاک میکند.
- ما تحت فرمان پنج نیاز ژنتیکی هستیم:
نیاز به زنده ماندن؛
نیاز به عشق و تعلق خاطر؛
نیاز به قدرت؛
نیاز به آزادی؛
نیاز به تفریح؛
این نیازهای ما باید ارضا شوند. اگرچه ارضای این نیاز را میتوانیم به تأخیر بیندازیم ولی نمیتوانیم منکر آنها شویم. فقط ما می توانیم زمان ارضای آنها را تعیین کنیم. ما از تولد تا مرگ فقط میتوانیم رفتار کنیم تمام رفتارها، رفتار کلی هستند و چهار مؤلفه جدانشدنی دارند:
عمل؛
فکر؛
احساس؛
فیزیولوژی؛فهمیدن این که ما نمیتوانیم احساسات و فیزیولوژی مان را به صورت مستقیم کنترل کنیم و فقط روی اعمال و افکارمان کنترل داریم، باعث می شود دنبال کنترل چیزهایی که نمی توانیم آنها را کنترل کنیم، نرویم. اگرچه تغییر دادن اعمال و افکارمان آسان نیست ولی این تنها کاری است که می توانیم بکنیم اگر به اعمال و افکار رضایت بخش تری برسیم مقدار زیادی آزادی شخصی پیدا خواهیم کرد.
کاربردهای تئوری انتخاب
در این بخش، به معرفی کاربردهای مختلف تئوری انتخاب در حوزههای مختلف از جمله اقتصاد، روانشناسی، مدیریت و سیاست خواهیم پرداخت.
اقتصاد
در علم اقتصاد، تئوری انتخاب به تحلیل تصمیمات مرتبط با مصرف، تولید و سرمایهگذاری کمک میکند. با استفاده از اصول تئوری انتخاب، اقتصاددانها میتوانند بهترین راهکارها برای بهرهبرداری از منابع محدود را شناسایی کنند. همچنین، تئوری انتخاب به تحلیل اثرات تغییرات قیمتها، درآمدها و سیاستهای مختلف در اقتصاد کمک میکند.
روانشناسی
در روانشناسی، تئوری انتخاب به ما کمک میکند تا بهترین راهکارها برای مواجهه با تصمیمات مختلف در زندگی روزمره پیدا کنیم. این تئوری به فهم انگیزهها، ترجیحها و تصمیمات افراد در مواجهه با موقعیتهای مختلف کمک میکند. همچنین، در تحلیل تصمیمات گروهی و تأثیرات انتخابها بر رفتار اجتماعی نیز از این تئوری استفاده میشود.
مدیریت
در حوزه مدیریت، تئوری انتخاب به مدیران کمک میکند تا تصمیمهای بهتری برای مدیریت منابع، تخصیص وظایف و اجرای استراتژیها انجام دهند. این تئوری به آنها میآموزد چگونه در مواجهه با تصمیمات پیچیده و متعدد، معیارهایی را برای انتخابهای موثر و بهینهتر اعمال کنند.
سیاست
در علم سیاست، تئوری انتخاب به ما درک بهتری از تصمیمات و رفتارهای انسانها در حوزههای سیاسی ارائه میدهد. این تئوری به تحلیل تصمیمات سیاسیگیران و تأثیرات سیاستها بر رفتار انتخابکنندگان کمک میکند. همچنین، در مطالعه انتخابات و مشارکت سیاسی نیز از تئوری انتخاب بهرهبرداری میشود.
در نتیجه، تئوری انتخاب به عنوان یک ابزار تحلیلی قدرتمند در حوزههای مختلف از جمله اقتصاد، روانشناسی، مدیریت و سیاست مورد استفاده قرار میگیرد و به ما درک بهتری از تصمیمات و ترجیحهای افراد و نتایج این تصمیمات را میدهد.
نقدها و انتقادات وارد شده به این تئوری
در این بخش، به بررسی برخی از نقدها و انتقاداتی که به تئوری انتخاب مطرح شدهاند، خواهیم پرداخت.
سادگی مدلسازی
یکی از انتقادات به تئوری انتخاب، مرتبط با سادگی مدلسازی است. این تئوری به صورت سطحی به تصمیمگیریها و ترجیحهای افراد پرداخته و به عوامل پیچیدهتر مانند عوامل اجتماعی، فرهنگی و روانشناختی توجه کمتری دارد. این انتقاد میتواند از دقت و کاملی تحلیلها تخلیه کند.
فرضیات نهادی
تئوری انتخاب بر اساس فرضیاتی درباره رفتار انسانی و تصمیمگیریها ساخته شده است. اما این فرضیات ممکن است با واقعیتها و تنوع رفتارهای انسانی در تضاد باشند. به عبارت دیگر، افراد ممکن است به صورت متفاوتی در مواجهه با تصمیمات عمل کنند و این فرضیات نهادی نمیتوانند همهی موقعیتها را دربرگیرند.
نادیدهگرفتن ارتباطات تعاملی
یکی از کریتیکهای مطرح شده به تئوری انتخاب، عدم در نظر گرفتن ارتباطات و تعاملات تصمیمگیرندگان است. این تئوری به صورت فردی به تصمیمات پرداخته و ارتباطات و تعاملات اجتماعی که ممکن است تأثیر بسزایی بر تصمیمگیریها داشته باشند، را نادیده میگیرد.
نادیدهگرفتن عوامل اختیاری
تئوری انتخاب به عوامل اختیاری در تصمیمگیریها کمتر توجه میکند. این تئوری فرآیند تصمیمگیری را به صورت مکانیکی و تحت تأثیر عوامل انگیزشی و احتمالاتی توصیف میکند، در حالی که عوامل اختیاری میتوانند نقش مهمی در تصمیمات انسانها داشته باشند.
نیاز به گسترش تحقیقات
با وجود اینکه تئوری انتخاب به ما درک بهتری از تصمیمات انسانی میدهد، نیاز به گسترش تحقیقات برای درک عمقیتر و دقیقتر این تصمیمات همچنان وجود دارد. این تحقیقات میتوانند به ما کمک کنند تا نقاط ضعف و نقدهای موجود در تئوری انتخاب را برطرف کرده و مدلهای بهتری از تصمیمگیری ارائه دهیم.
در نتیجه، تئوری انتخاب از نقدها و انتقاداتی رنج میبرد که میتواند در تحلیل تصمیمگیریها و رفتارها مؤثر باشد. با این حال، این نقدها نباید از اهمیت واقعیتهایی که این تئوری به ما میآموزد، کمارزش کنند.
آینده تئوری انتخاب چیست؟
چشمانداز آینده تئوری انتخاب نیز به سمت توسعه و پیشرفت ادامه خواهد داشت. با توجه به پیچیدگی رفتارها و تصمیمات انسانی، تحقیقات بیشتری در زمینه تفسیر و پیشبینی رفتارهای مختلف انجام خواهد شد. همچنین، ارتباط تئوری انتخاب با سایر حوزههای علمی مانند مهندسی تصمیمگیری، اختصاصیسازیهای بیشتری را در این تئوری ایجاد خواهد کرد.
با پیشرفت تکنولوژی و تحلیل دادهها، امکانات برای بررسی رفتارها و تصمیمات انسانی با دقت بیشتری فراهم میشود. این امکانات به ما کمک میکنند تا مدلهای پیشبینیکنندهتری از تصمیمگیریها ایجاد کرده و تصمیمات بهتری را در موقعیتهای پیچیدهتر انجام دهیم.
در نتیجه، تئوری انتخاب در آینده به عنوان یک ابزار تحلیلی قدرتمند و مؤثر در حوزههای مختلف به کار گرفته خواهد شد و توسعههای بیشتری در این زمینه پیشبینی میشود.
جمع بندی
تئوری انتخاب به عنوان یکی از اصول مهم در روانشناسی ما را با عوامل مؤثر در تصمیمگیریها آشنا میکند. این تئوری با توجه به تاریخچهاش، نقش مهمی در توسعه فهم ما از رفتارهای انسانی و فرآیند تصمیمگیری دارد و به ما کمک میکند تا تصمیمهای بهتری در زندگی روزمره خود بگیریم.
با تشکر از شما که وقت خودتان را برای مطالعه این مقاله صرف نمودید. اگر نیاز به مشاوره و راهنمایی در خصوص دوره های آموزش کوچینگ فراکوچ را دارید، میتوانید با مشاوران تیم فراکوچ در میان بگذارید.
فرم درخواست مشاوره دوره آموزشی
مشاوره آموزشی رایگان
شما این فرصت را دارید، با تکمیل فرم زیر، قبل از انتخاب دوره آموزشی مناسب خود، از مشاوره رایگان کارشناسان آموزشی مجموعه فراکوچ استفاده نمائید.
توضیحات جامعی دادین درین خصوص
ممنون
سپاس از همراهی شما🌹🌹
بسیار عالی
ممنون از انرژی خوب شما
انتخاب هاست که زندگی و شکل میده و چقدر خوبه که بتونیم جنبه های مختلف انتخابهامون و بشناسیم. بسیار مفید بود
سلام
مقاله بسیار خوب با اطلاعات جدید و جامعی هستش.
میشه لطفا منابع این مقاله رو اعلام فرمایید؟
سلام دوست عزیز
بیشتر این مقاله از کتاب “تئوری انتخاب” نوشته ویلیام گلاسر و ترجمه مقالات مرتبط، توسط نویسندگان معتبر و مجموعه نوشته شده