مقدمه
بدون شک نقش مربی در توسعه فردی انسان بر کسی پوشیده نیست و بشر از زمان خلقت در تمام امور خودش نیازمند یک مربی بوده است. انسان از کودکی با نگاه کردن به محیط پیرامون در حال آموختن بوده و همراهی یک مربی در نقش هایی همچون پدر، مادر، خواهر، برادر، معلم و غیره برای وی امری بدیهی است. این نیاز با رشد انسان ها و حضور بیشتر در جامعه شکل دیگری به خود می گیرد. هر چه نقش فرد در جامعه بزرگتر و پر اهمیت تر باشد، نیاز وی به توسعه فردی و یادگیری بیشتر می باشد. حال فرض کنید فرد بخواد مدیریت یک سازمان را بر عهده گیرد، چه میزان توانایی و توسعه فردی لازم دارد تا بتواند کسب و کاری که مسئولیتش را پذیرفته هدایت نماید؟ چگونه و به چه نحو تصمیمات خود را اتخاذ نماید و از سوی دیگر بتواند نقش یک رهبر و مربی را برای کارکنان خود ایفا نماید؟ چراکه یکی از محیط های یادگیری برای هر فرد، سازمانی است که در آن مشغول کار است. این جمله کاملاً مشهود که پشت سر هر سازمان موفقی یک رهبر قدرتمند وجود دارد که می تواند به صورت اثرگذاری افراد سازمان را به سمت موفقیت رهنمون سازد. اما رهبران موفق چگونه و با استفاده از چه ابزارهایی رشد سازمان تحت نظر خود را محقق می سازند؟
نقش منتورینگ در موفقیت کسب و کارها
در ابتدا لازم است تا تعریفی از منتور ارائه دهیم. به زبان ساده منتور کسی است که دانش، تخصص و مهارت های خودش را در حوزه های مشخصی به کسانی که در آن حوزه فاقد این دانش و مهارت هستند ارائه نموده و آنها را در مسیر درست هدایت میکند. این کمک و حمایت منتور بر اساس تجربیات و آموخته های شخصی وی بوده و باعث جلب اعتماد بیشتر از جانب فردی که دارد از ایشان کمک میگیرد (منتی) می شود. منتی فردی است که نیازمند راهنمایی ها، توصیه ها و مشورت های منتور است. در حقیقت منتورینگ رابطه ای است، دوطرفه بین فردی دارای دانش و تجربه در حوزه مشخص و فردی که به دنبال یادگیری دانش و تجربه در این حوزه و توسعه توانمندیهای خودش هست. به تدریج و به مرور زمان این دانش از منتور به منتی منتقل می شود. منتورینگ کسب و کار در حقیقت بدین شکل است که مدیران کسب و کار از کسانی که مسیر پیش روی آنها یا مسیرهای مشابهی را قبلا طی کردند بهره جسته و از تجربه و دانش ایشان استفاده می کنند تا خود دوباره نخواهند با روشهای مبتنی بر سعی و خطا، دوباره آن مسیرها را رفته و هزینههای زیادی را به سازمان تحمیل و منابع سازمان را به هدر دهند. در حقیقت با استفاده از منتورینگ در کسب و کارها ما میتوانیم نتیجه گرایی بیشتری در کسب و کارها مشاهده میکنیم و از منابع به صورت بهینه استفاده نموده و انرژی سازمان را متمرکز کارهای درست بکنیم. پس یک منتور در کسب و کار نقش یک تسهیلگر برای دستیابی به اهداف سازمان رادارد. از مهمترین تفاوتهایی که منتورینگ کسب و کار با مشاوران کسب و کار دارد، این است که منتورها بیشتر و از نزدیک تر درگیر حل مسائل سازمان می شوند در صورتی که مشاوران با نگاه بیرونی و بدون اینکه درگیر مسائل سازمان شوند به مدیران کمک می کند تا مسائل حل شود. اینجا جایگاه منتور و نوع رابطه ای که با رهبر سازمان دارد بر اساس یک تعامل دو طرفه و اعتماد کامل است که این باعث می شود که ما شاهد تفاوت اثرگذاری زیادی بین این دو روش باشیم. بیشتر اوقات یک رابطه غیر رسمی و مبتنی بر اعتماد و احترام متقابل و طولانی مدت بین منتور و مدیر کسب و کار شکل میگیرد. امروز با توجه به تغییرات زیاد و گسسته ای که ما در کسب و کارها داریم استفاده از منتورینگ در کسب و کار می تواند راهکاری بسیار مفید برای دستیابی به نتایج درست تر و صحیح در زمان مطلوب باشد. از سوی دیگر منتور با ارایه پیشنهاد های عملیاتی و اجرایی برای توسعه کسب و کار باعث رشد دیدگاههای متفاوت در مدیران میشود و شبکه ارتباطی مدیران را گسترش میدهد. چراکه منتورها آدمهای کارآزموده و با تجربه و دانشی هستند که یک شبکه بزرگی از افراد خبره و توانمند راکنار خودشان دارند و در حقیقت باعث گسترش شبکه ارتباطی مدیران میشوند و به مدیران اطمینان به اخذ تصمیم های بهتر را بیشتر کرده و آمادگی ایشان را برای رویارویی با چالش ها تقویت می کنند.
نقش بیزینس کوچینگ در موفقیت کسب و کارها
براساس تعریفGIBS و بسیاری منابع دیگر بیزینس کوچینگ در مورد کوچینگ افرادی است که در سازمان ها کار می کنند، به نحوی که هم بر فرد و هم کسب و کار اثر بگذارد. در حقیقت جایی که کوچینگ کسب و کار را از کوچینگ فردی جدا میکند این است که کوچیکنگ فردی بر روی توسعه شخصی افراد تمرکز دارد ولی بیزینس کوچینگ به دنبال توسعه فردی کارکنان و زمینه کسب و کاری زندگی فردی آنهاست و برمبنای دو محور فردی و نیازهای سازمانی و نقاط تقاطع آنها صحبت می کند.
بیزینس کوچ فردی است که به طور اساسی به کار و نقش افراد در سازمان توجه نموده و از آنجا که نقش افراد بر شخصیت شان در سازمان اثر گذار است، هر چه نقش فرد در سازمان پررنگ تر باشد، بیزینس کوچینگ میتواند نقش بزرگتری را ایفا نماید. به عنوان مثال اگر حمید در زمینه رهبری به صورت فردی کوچ شود بیشتر در خصوص این که چگونه دیگران را ترغیب کند، توانمند می شود، اما در بیزینس کوچینگ توانمندی رهبری حمید در زمینه استراتژی رهبری سازمان هم توسعه پیدا خواهد کرد. احتمالاً حمید در کوچه فردی اش به دنبال تقویت مهارت ارتباط سازنده به منظور ترغیب دیگران هست ولی در بیزینس کوچینگ همزمان بر روی پیشبرد نتایج کسب و کار با رهبری موثر هم کار خواهد کرد.
یک سوال مهم این هست که چگونه بیزینس کوچینگ به کسب و کارها کمک می کند تا کسب و کار خوبی باشند؟
کوچینگ یقیناً میتواند توانمندی های کارکنان و روابط بین ایشان را بهبود بخشد. تحقیقات زیادی بر روی مزایای کوچینگ برای افراد وجود دارد که نشان می دهد کوچینگ مساله شادی، انعطاف پذیری، تعادل بین کار و زندگی، روابط و اعتماد به نفس افراد را در سازمان تقویت می کند که اینها تاثیر مثبتی بر عملکرد فرد در محیط کارش به دنبال خواهد داشت.
با گذر از روش های سنتی مدیریت که اغلب بر مبنای کنترل و فرمانبری بیشتر نیروی کار بود، امروزه بر تقویت توانمندی های کارکنان در محیط های کاری تأکید می شود. کوچینگ میتواند به عنوان یک ابزار قدرتمند در کسب و کار به منظور توسعه رهبران و عملکرد مدیریتی شان در نقش هایی که ایفا می کنند به کار گرفته شود. تحقیقات نشان می دهد کوچینگ به وضوح مستقیماً عملکرد فرد را در سازمان بهبود بخشیده و به طور غیرمستقیم شاخصهایی مانند بهرهوری، دستیابی به اهداف، تعلق سازمانی، هوش هیجانی، مهارت های بین فردی، اثربخشی تیمی، مدیریت زمان را ارتقا می دهد.
یک چالش مهم که با بزرگ شدن سازمان ها، مدیران با آن روبرو می شوند و می تواند دغدغه های زیادی را برای ایشان ایجاد کند، افزایش تعداد کارکنان است. جالب است بدانید،کوچینگ ظرفیت مدیریت کارکنان را در مدیران افزایش می دهد.
برا ساس بررسی به عمل آمده در مجله فورچون ۵۰۰ ، ۲۵ تا ۴۰ درصد از ۵۰۰ شرکت برتر دنیا، از بیزینس کوچینگ استفاده منظم و مداوم داشته اند.
طبق اعلام سایت IBISWorld اندازه بازار بیزینس کوچینگ در امریکا در سال ۲۰۲۱ میلادی ۱۱٫۶ میلیارد دلار می باشد. اندازه بازار بیزنس کوچینگ فقط در بازار امریکا در ۵ سال گذشته هر ساله ۱٫۲درصد رشد داشته است.
ﻃﺒﻖ ﻧﻈﺮﺳﻨﺠﯽ ﻓﺪراسیون ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻠﯽ ﮐﻮﭼﯿﻨﮓ (ICF)، ﻣﺪﯾﺮان و ﮐﺎرآﻓﺮﯾﻨﺎﻧﯽ ﮐﻪ از ﯾﮏ ﺑﯿﺰﯾﻨﺲ ﮐﻮچ اﺳتفاده ﮐﺮدﻧﺪ ﺗﻮانستند درآﻣﺪ ﺧﺎﻟﺺ ﺧﻮد را ﺑﻪ ﻃﻮر ﻣﺘﻮﺳﻂ ۴۶ درﺻﺪ اﻓﺰاﯾﺶ دﻫﻨﺪ.
توسعه مهارت های کوچینگ در رهبران کسب و کار
از یک سو توجه به نقش بیبدیل کوچینگ در توسعه فردی کارکنان و رشد کسب و کار و از سوی دیگر نیازمندی یک کسب و کار موفق به رهبرانی کارآزموده به جای مدیرانی لایق، توسعه مهارتهای کوچینگ برای این رهبران را تبدیل به یکی از الزامات ایجاد یک سازمان نموده است. این فرضیه با بررسی ویژگی رهبران سازمان های بزرگ به راحتی قابل اثبات است. یکی از ویژگیهای مهم رهبران در سازمانهای موفق هوش هیجانی بالای این افراد است که در ابعاد فردی و اجتماعی و در توانمندی شناختی و توانمندی مدیریت و کنترل رهبران خود را نشان می دهد.
در جدول ذیل هوش هیجانی رهبران و توانمندی های ایشان با جزئیات بیشتری بررسی شده است:

همانطور که در جدول بالا اشاره شد رهبران در توانمندی شناخت در بعد فردی و ذیل خود آگاهی به خودآگاهی احساسی و در بعد اجتماعی در ذیل آگاهی اجتماعی به توانایی همدلی و آگاهی سازمانی می رسند. توانایی همدلی یکی از مهارت های کلیدی یک کوچ موفق هست که با رهبران سازمان مشترک است. خود آگاهی و خودآگاهی احساسی نیز از توانمندی هایی است که یک کوچ باید در خودش ایجاد نماید.
یکی دیگر از ویژگیهای مهم رهبران بر خلاف تصور عمومی که اهمیت بسیار زیادی دارد و همدلی است. همدلی نیز یکی از ویژگیهای اصلی یک کوچ است. در باور عمومی خصوصیات رهبران شامل هوش و ذکاوت، مهارت ارائه، هوشمندی تجاری، مدیریت زمان و اعتماد به نفس است. اما در واقعیت مهمترین ویژگی رهبران همدلیست که بیش از ۸۰ درصد وزن ویژگی های رهبران رو همدلی به عهده دارد و سایر ویژگی ها مجموعاً ۲۰ درصد ویژگیهای یک رهبر موفق را شامل می شود. همدلی توانایی درک احساسات و زاویه دیگر افراد است. یعنی رهبر بتواند خودش را جای افراد دیگر گذارده و احساسات و نیازهای آنها را درک نماید. این اتفاق باعث میشود رهبر بتواند فرد مقابل را درست هدایت نموده و واقعاٌ بر وی تاثیر گذار باشد. همانطور که می دانیم همدلی نیز یکی از مهم ترین ویژگی های یک کوچ موفق است. از جمله ویژگی های دیگر مشترک بین رهبران و کوچ ها شنوندگی خوب و تمام عیار است.
پس یکی دیگر از الزامات ساختن یک سازمان موفق ایفای نقش کوچ برای کارکنان و سازمان از سوی رهبران می باشد.

مدل پیشنهادی و نتیجه گیری
همانطور که در مطالب بالا ذکر شد اگر مدیران سازمان های کوچک و بزرگ به دنبال کسب موفقیت برای کسب و کار خود هستند و رویای ایجاد کسب و کارهای بزرگ با شهرت جهانی را در سر می پروراند، نیازمند تقویت مهارت های رهبری و گذر از مدیریت کسب و کار به رهبری کسب و کار می باشند. این رهبران خود به مانند یک کوچ قدرتمند آگاهی را در خود پرورش داده و آن را به کارکنان خود نیز تسریع بخشیده و از مزایای بیزینس کوچینگ در راهبری کسب و کار خود استفاده می کنند. این رهبران در ابتدای کار نیازمند همراهی یک کوچ جهت رشد فردی و ایجاد توانمندی های کوچینگی در خود هستند تا هم بتوانند در مسیر رشد کسب و کارهای خود آگاهانه نگاه کنند و تصمیمات درست را بگیرند و هم ویژگی های کوچینگ را در خود به عنوان رهبران آینده کسب و کار پرورش دهندد و در ادامه مسیر نیز همراهی یک کوچ به صورت دائم با کسب و کارها و این رهبران میتواند رهنمون موفقیت برای این کسب و کارها باشد. از سوی دیگر با توجه به شرایط محیطی کسب و کارها و جامعه جهانی که در آن شاهد تغییرات سریع و برهم زننده هستیم حضور یک منتور که در حوزه فعالیت کسب و کارها دارای تجربه بوده و طی طریق کرده باشد می تواند زمان تصمیم گیری مدیران و اتخاذ تصمیمات درست را در زمان درست تا حد بسیار زیادی محقق نماید.
در نتیجه نویسنده پیشنهاد می دهد مدیران ارشد سازمان ها درکنار یادگیری مدل های کوچینگ و تقویت مهارت های کوچینگی در خود، از ترکیب حضور منتور و کوچ صورت همزمان بهره مند شود البته می توان از حضور منتور هایی که ویژگی های کوچ های موفق را در خود پرورش داده و به فرآیندهای کوچینگ مسلط هستند به عنوان منتوکوچ بهره برد تا این افراد بتوانند نقشهای کوچینگی را در زمان خود و در مواقع لزوم در جایگاه منتوری راه بلد به مدیران راه درست را نشان دهند . شاید این مهم ضرورتی اجتناب ناپذیر برای رهبری یک سازمان موفق باشد.
حمیدرضا علوی
آکادمی بین المللی فراکوچ